کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شش روز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سبت
واژگان مترادف و متضاد
شنبه، آخرین روز هفته (قومیهود)
-
خورشید
واژگان مترادف و متضاد
آفتاب، خور، روز، شمس، شید، مهر، هور ≠ قمر، ماه
-
روز
واژگان مترادف و متضاد
۱. نهار، یوم ۲. دوره، زمان، گاه، وقت ≠ شب، لیل
-
صباح
واژگان مترادف و متضاد
۱. بامداد، سپیدهدم، صبح، فجر ۲. روز ≠ شبانگاه، مساء، مسا
-
شب
واژگان مترادف و متضاد
۱. شام، شامگاه، لیل ۲. زاج ≠ روز
-
مبعث
واژگان مترادف و متضاد
۱. روز بعثت، عید بعثت، بیستوهفتم رجب ۲. مکان بعثت
-
مکاره
واژگان مترادف و متضاد
۱. حیلهگر، قریبکار ۲. بازار روز، بازار موسمی
-
چله گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. چلهنشینی کردن، چلهداری کردن ۲. برگزار کردن (مراسم چهلمین روز درگذشت)
-
سلخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. پوست کندن ۲. پوستکنی ۳. محو، نابودی ۴. روز آخرماه ≠ غره
-
مساهرت
واژگان مترادف و متضاد
۱. شبزندهداری، بیتوته، شببیداری ۲. شب را باهم به روز آوردن، شبزندهداری کردن
-
میلاد
واژگان مترادف و متضاد
۱. تولد، زایش، ولادت ۲. روز تولد، هنگام ولادت، سالروز ولادت ≠ رحلت، ممات، وفات
-
نهار
واژگان مترادف و متضاد
۱. روز، یوم ۲. ناشتا ۳. تنگدازی، گدازش، لاغری ۴. کاهش ≠ لیل
-
چله
واژگان مترادف و متضاد
۱. اربعین، چهلم ۲. ریاضتچهل روزه، چلهنشینی ۳. سردترین چهل روززمستان ۴. گرمترین چهل روز تابستان ۵. تار ۶. زهکمان، وتر، زه ۷. اربعین، چهلم ۸. اعتکاف، چلهنشینی، عزلت ۹. زاویه، زاویه ریاضت ۱۰. اوجگرما، چهل روز نخست تابستان اوجسر
-
سروش
واژگان مترادف و متضاد
۱. جبرئیل، فرشته، مطیع، ملک، نیوشا، هاتف، جبرائیل ۲. پیکایزدی ۳. الهام، پیام غیبی ۴. هفدهمین روز ماهشمسی
-
تعطیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. انحلال، برچیدگی، بیکاری، لنگ، متلاشی، مرخصی، منحل، ناکارگی، وقفه ۲. روز بیکاری ۳. بیکار کردن، دست ازکار کشیدن، معطل گذاشتن، مهمل گذاشتن