کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. صیرورت، گردیدن، گشتن ۲. رفتن، روانشدن، عازمشدن ۳. گذشتن، منقضیشدن ≠ اتیان، رسیدن، فرارسیدن
-
واژههای مشابه
-
خاکستر شدن
واژگان مترادف و متضاد
سوختن، تبدیل به خاکستر شدن، نابود شدن
-
خالی شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تهی شدن ۲. تخلیه شدن ≠ بارگیری شدن، بار زدن ۳. خلوتشدن
-
خام شدن
واژگان مترادف و متضاد
فریب خوردن، گول خوردن، اغفال شدن، غافل شدن
-
خاموش شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساکتشدن، دم فرو بستن، خاموشی گزیدن ۲. ازجوش و خروش افتادن ۳. فرو نشستن، از بینرفتن ۴. منطفی شدن ۵. تاریک شدن ۶. قطعشدن جریان برق
-
خبر شدن
واژگان مترادف و متضاد
مطلع شدن، آگاه شدن، واقف گشتن، در جریان قرار گرفتن، مستحضر شدن
-
خبردار شدن
واژگان مترادف و متضاد
آگاهشدن، باخبر شدن، مطلع شدن، مستحضر شدن، واقف شدن، بااطلاع شدن
-
خدشهدار شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. لطمه دیدن، آسیب دیدن، صدمه دیدن ۲. معیوب شدن، ناقص گشتن ۳. لکهدار شدن ۴. شبههناک شدن
-
خر شدن
واژگان مترادف و متضاد
احمق شدن، نادانشدن، حماقت کردن
-
خراب شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ویرانشدن، مخروبه شدن، منهدم شدن ۲. از کارافتادن ۳. مست شدن، لایعقل شدن ۴. گندیدن، فاسد شدن، متعفن شدن ۵. بد شدن، نامطلوبشدن ۶. منحرف شدن، بدکاره شدن ۷. رسواشدن، بدنام شدن، بیآبرو شدن ۸. نابود شدن، ازبین رفتن، تباه
-
خرج شدن
واژگان مترادف و متضاد
هزینه شدن، صرف شدن ≠ عایدی داشتن، درآمد داشتن، دخل داشتن
-
خشک شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیآبشدن ۲. خشکیدن، بیطراوت شدن ۳. رطوبتاز دست دادن، بینم شدن ۴. قطع شدن (ترشحو ) ۵. بیسبزه و گیاه شدن، برهوت شدن ۶. کرخت شدن، بیحس شدن ۷. بیحرکت شدن، بیتحرک شدن ۸. منجمد شدن، یخ زدن ۹. سخت شدن، سفت شدن
-
خشمگین شدن
واژگان مترادف و متضاد
از کورهدر رفتن، برآشفتن، خشمناک شدن، عصبانیشدن، غضبناک شدن، متغیر شدن
-
خشنود شدن
واژگان مترادف و متضاد
خوشحالشدن، راضی شدن، قانع شدن، خرسند شدن