کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سو استفاده کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مصرف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهکار بردن، استفاده کردن، صرف کردن ۲. تمام کردن
-
سود بردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. استفاده کردن، بهره بردن، صرفه کردن، منفعت داشتن، منتفع شدن، نفع بردن، نفع داشتن ≠ ضرر کردن، زیان بردن ۲. مرابحت
-
سود داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سودمندبودن، مفید بودن ≠ مضر بودن ۲. پربهره بودن، سودآور بودن، استفاده کردن، سود بردن ≠ زیان کردن
-
طرف بربستن
واژگان مترادف و متضاد
سود بردن، نفع یافتن، نتیجهگرفتن، بهره بردن، طرف بستن، استفاده کردن
-
منهدم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خراب کردن، ویران کردن، تخریب کردن ۲. نابود کردن، از بین بردن
-
سرنگون کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساقط کردن، برانداختن، منقرض کردن ۲. نابود کردن، از بین بردن، مضمحل کردن ۳. واژگون کردن، نگونسار کردن
-
بیرون کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیرونراندن، دفع کردن ۲. اخراج کردن، طرد کردن ۳. منفصل از خدمت کردن ۴. مستثنا کردن
-
سر بریدن
واژگان مترادف و متضاد
ذبح کردن، بسمل کردن، سر از تن جدا کردن
-
محو کردن
واژگان مترادف و متضاد
از بین بردن، زدودن، زایل کردن، معدوم کردن
-
بیختن
واژگان مترادف و متضاد
از موبیز رد کردن، الک کردن، غربال کردن
-
تبعید کردن
واژگان مترادف و متضاد
اخراج کردن، طرد کردن، راندن (از موطن)
-
متلاشی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. درهم شکستن، مضمحل کردن، از هم پاشاندن ۲. نابود کردن، معدوم کردن
-
خواباندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خواب کردن ۲. خوابانیدن ≠ بیدار کردن ۳. از کار انداختن، تعطیل کردن، راکد کردن ۴. باز داشتن، واداشتن ۵. آرام کردن، فرو نشاندن ۶. از کارانداختن، راکد کردن ۷. بستری کردن ۸. ذخیره کردن، انباشتن، انبار کردن ۹. ویران کردن، خراب
-
سربهنیست کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پنهان کردن، مخفی کردن، نهان کردن ۲. گموگور کردن، مفقود کردن ۳. نیست کردن، معدوم کردن، نابود کردن، از بین بردن، کشتن
-
برهم زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به همزدن، زیرورو کردن، مخلوط کردن ۲. پراکنده کردن، پراکنده ساختن، آشفته کردن، پریشان کردن ۳. از نظم انداختن، ایجاد اختلال کردن، بینظم کردن، مختل کردن ۴. خراب کردن