کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سواری
واژگان مترادف و متضاد
۱. اتومبیل شخصی، خودرو کوچک ۲. ابر شب هنگام
-
واژههای مشابه
-
سواری گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
بهرهکشی کردن، بیگاری کشیدن
-
جستوجو در متن
-
تاکسیبار
واژگان مترادف و متضاد
وانتبار ≠ سواری
-
اتومبیل
واژگان مترادف و متضاد
خودرو، سواری، ماشین، موتور
-
مرکب
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسب، باره، راحله، سواری ۲. کشتی
-
بارکش
واژگان مترادف و متضاد
۱. باری ≠ سواری ۲. باربر ۳. غمگین، اندوهمند، اندوهگین
-
باربردار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بارکش، باری ≠ سواری ۲. باربر، حمال ۳. آبستن، باردار، حامله
-
باری
واژگان مترادف و متضاد
۱. بههرجهت، بههرحال، درهرصورت ۲. بارکش ≠ سواری ۳. باردار ۴. ثقیل، سنگین، گران، وزین ≠ سبک ۵. آفریننده، آفریدگار، باریتعالی، خالق ≠ آفریده، مخلوق ۶. باریک ۷. پهن، ضخیم، عرض