کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساکن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهل، باشنده، سکنه، ماندگار، متوطن، مستقر، مقیم ۲. آرام، آرمیده، بیجنبش، بیحرکت، راکد ۳. غیرمتحرک ۴. ثابت ۵. مجزوم
-
واژههای مشابه
-
ساکن ساختن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فرونشاندن، تسکین یافتن ۲. آرام کردن، مطمئن ساختن، آرامش دادن
-
ساکن شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سکناگزیدن، جا گرفتن، مسکن گزیدن، اقامت کردن، متوطن شدن، مقیم شدن، مستقر شدن، استقراریافتن، ماندگار شدن ۲. ایستادن، متوقف شدن، بیحرکت ماندن ۳. آرام شدن، تسکین یافتن
-
ساکن کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سکنادادن، مسکن دادن ۲. تختقاپو کردن ۳. مستقر کردن ۴. آرام کردن، فرو نشاندن، تسکین دادن
-
جستوجو در متن
-
حرکتدار
واژگان مترادف و متضاد
جنبنده، متحرک ≠ بیحرکت، ساکن
-
ایستا
واژگان مترادف و متضاد
بیحرکت، راکد، ساکن، متوقف
-
منزل داشتن
واژگان مترادف و متضاد
اقامت کردن، سکونت داشتن، ساکن بودن
-
بیتحرک
واژگان مترادف و متضاد
ایستا، بیحرکت، خمود، ساکن ≠ پویا
-
بیحرکت
واژگان مترادف و متضاد
آرام، ثابت، راکد، ساکن ≠ متحرک
-
متحرک
واژگان مترادف و متضاد
پویا، پوینده، جنبنده، حرکتدار ≠ ثابت، ساکن
-
متوطن
واژگان مترادف و متضاد
۱. باشنده، ساکن، مقیم ۲. مجاور
-
باشنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساکن، مقیم ۲. اهل، شهروند
-
خانه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مقیم شدن، اقامت گزیدن، ساکن شدن ۲. لانه کردن، آشیانه ساختن