کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیر سر ،()بلند شدن ،()داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چربیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. افزون شدن، زیاده شدن، سنگینتر شدن، فزونی یافتن ۲. چیره شدن، چیرگی یافتن، غالب شدن، غلبهیافتن ۳. برتری داشتن، برتری یافتن، رجحانداشتن، سر بودن، سر شدن
-
سر برداشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سربلند کردن ۲. اعتراض کردن، معترض شدن ۳. بلند شدن، برخاستن، بیدار شدن ۴. تجاوز کردن، متجاوز شدن
-
خرج شدن
واژگان مترادف و متضاد
هزینه شدن، صرف شدن ≠ عایدی داشتن، درآمد داشتن، دخل داشتن
-
سر برآوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سربلند کردن ۲. سر برداشتن ۳. بالا آمدن، طلوع کردن ۴. ظاهر شدن، نمایان شدن، خود رانشان دادن ۵. مرتفع شدن، بلند شدن ۶. برخاستن ۷. روییدن، سبز شدن، دمیدن ۸. بالیدن، قد کشیدن ۹. افتخار کردن ۱۰. ممتازشدن، برجسته شدن، ش
-
تاسیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندوهگین شدن، غمگین شدن، مغموم شدن ≠ مسرور شدن ۲. اضطراب داشتن، تشویش داشتن ۳. احساسغربت کردن، غربتزده بودن ۴. پژمرده شدن، دلمرده شدن ۵. ویار داشتن
-
بردمیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دمیدن ۲. سر زدن، طلوع کردن ≠ غروب کردن ۳. رستن، روییدن، سبز شدن ≠ خشکیدن ۴. برخاستن، بلند شدن ۵. بردمیدن، فوت کردن ۶. جوشیدن، فوران کردن
-
طمع کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزمند شدن، آزور شدن، آزمندی کردن، آزور بودن، حرصورزیدن، حریص شدن ≠ طمع بریدن، طمعبردن، طمع بستن ۲. امید داشتن، انتظار داشتن، توقع داشتن، امید بستن
-
برخاستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایستادن، بهپاخاستن، برپا شدن، بلند شدن ۲. بیدار شدن ۳. بردمیدن، سر زدن ۴. برآمدن، طلوع کردن ۵. شوریدن، شورش کردن، طغیان کردن، عصیان کردن، قیام کردن ۶. متصاعد شدن ۷. پدیدآمدن، آغاز شدن، در گرفتن ۸. پیش آمدن، اتفاق افتادن،
-
ممنون شدن
واژگان مترادف و متضاد
سپاسگزار شدن، قدردان بودن، متشکر شدن، سپاس داشتن
-
متصاعد شدن
واژگان مترادف و متضاد
بلند شدن، برخاستن، بالا رفتن، صعود کردن، برآمدن
-
سازگار شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سازوارشدن، موافق شدن ≠ ناسازگار شدن ۲. همآهنگ شدن، مطابقت داشتن ≠ ناهمآهنگشدن
-
تونیک
واژگان مترادف و متضاد
۱. بلوز بلند زنانه، جامهکوتاه زنانه ۲. انرژیزا، محرک، مقوی ۳. شربت تقویتکننده ۴. نواختدار (زبانها) گرفتار شدن، به درد سر افتادن، موقعیت دشواریافتن در تنگنا گرفتار آمدن،
-
تاب داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بردبار بودن، تحمل داشتن، طاقت داشتن ≠ بیتاب شدن ۲. قوس داشتن، انحنا داشتن ۳. انحراف داشتن ۴. احول بودن، دوبین بودن، لوچ بودن
-
مهر ورزیدن
واژگان مترادف و متضاد
دلبستن، دوست داشتن، علاقهمند شدن، دلبستهشدن، عاشق شدن
-
مقصر شدن
واژگان مترادف و متضاد
بزهکارشدن، گناهکار شدن، تقصیر داشتن، تقصیرکارشدن