کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زل زل نگاه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بر زدن
واژگان مترادف و متضاد
خیره شدن، مستقیمنگاه کردن، زل زدن
-
چپچپ نگاه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خصمانهنگریستن، معترضانه نگاه کردن ۲. طمعکارانهنگریستن ۳. با سوءنیت نگاه کردن ۴. باسوءظن نگاه کردن
-
برانداز کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دید زدن، دیدن، ورانداز کردن ۲. نگاه سطحی کردن، نگاه کردن ۳. برآورد کردن، تخمین زدن، سنجیدن
-
نظر کردن
واژگان مترادف و متضاد
دیدن، رویت، نگاه کردن
-
مشاهده
واژگان مترادف و متضاد
۱. دید، دیدار، رویت، مشاهدت، معاینه، نظارت، نظاره ۲. نظر، نگاه، نگرش ۳. دیدن، نظاره کردن، نگاه کردن، نگریستن
-
مصون داشتن
واژگان مترادف و متضاد
حفظ کردن، نگاه داشتن، ایمن داشتن، نگهداری کردن، مصون کردن
-
تماشا کردن
واژگان مترادف و متضاد
دید زدن، نظاره کردن، نگاه کردن
-
نگریستن
واژگان مترادف و متضاد
تماشا کردن، دیدن، مشاهده کردن، نظاره کردن، نظر کردن، نظر کردن، نگاه کردن
-
حراست کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاسداری کردن، محافظت کردن، صیانت کردن ۲. نگاه داشتن، حفظ کردن
-
نگاه کردن
واژگان مترادف و متضاد
تماشا کردن، دیدن، رمق، مشاهده کردن، نظاره کردن، نظر کردن، نگریستن
-
مستور کردن
واژگان مترادف و متضاد
پنهان کردن، مخفی نگاه داشتن، پوشاندن، مکتوم نگاهداشتن
-
سیاحت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جهانگردی کردن، گردشگری کردن، آفاقپوییدن، آفاقپویی کردن ۲. سیروسفر کردن ۳. نگاه کردن، دیدن ۴. گردش کردن
-
حفظ کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نگهداشتن، نگاه داشتن، محافظت کردن ۲. از بر کردن، آموختن، یاد گرفتن ۳. ضبط کردن ۴. ابقا کردن
-
مراعات کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاس داشتن، نگاه داشتن ۲. رعایت کردن، توجه کردن، لحاظ کردن ۳. مراقبت کردن
-
مکتوم کردن
واژگان مترادف و متضاد
پنهان کردن، مخفی نگاه داشتن، نهفتن، مستور داشتن ≠ عیان گشتن، آشکار شدن