کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رهن
واژگان مترادف و متضاد
گرو، مراهنه، وثیقه
-
جستوجو در متن
-
وثیقه
واژگان مترادف و متضاد
تضمین، رهن، رهینه، ضمانت، گروی
-
گرو
واژگان مترادف و متضاد
۱. رهن، شالهنگ ۲. داو ۳. شرط
-
نوا
واژگان مترادف و متضاد
۱. آوا، آواز، آهنگ، آهنگ، ترنم، دستان، دستگاه، سرود، لحن، مقام، ملودی، موسیقی، نغمه ۲. ثروت، دارایی، مال، هستی ۳. آذوقه، برگ، توشه، خوراک، گذران، معیشت ۴. نواده، نوه ۵. رهن، گروگان، گرو ۶. اسباب، سوروسات
-
بند
واژگان مترادف و متضاد
۱. حبل، رسن، رشته، ریسمان، طناب، نخ ۲. ترک، زین ۳. بست، عقد، قید، گره، گیر ۴. پیوند، لولا، مفصلگاه، مفصل ۵. استخوان انگشت ۶. اتصالگاه، پیوندگاه، گرهگاه ۷. تله، دام ۸. رهن، گرو ۹. گرفتاری، مخمصه ۱۰. آز، طمع ۱۱. یک زوجگاو ۱۲. حیله