کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راحت شدن از درد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تصدیع
واژگان مترادف و متضاد
۱. اذیت، تزاحم، دردسر، زحمت، صداع، مزاحمت ۲. درد سر دادن، باعثزحمت شدن، مزاحم شدن، مصدع شدن
-
تالم
واژگان مترادف و متضاد
۱. الم، اندوه، توجع، درد، دردمندی، رقت، ناراحتی ۲. آزرده شدن، اندوهگین شدن، دردمند شدن
-
تسکین یافتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تسکینپیدا کردن، آرام شدن، آرامش یافتن ۲. تسلییافتن ۳. التیام یافتن ۴. کاهش یافتن، فرونشستن (درد و )
-
تونیک
واژگان مترادف و متضاد
۱. بلوز بلند زنانه، جامهکوتاه زنانه ۲. انرژیزا، محرک، مقوی ۳. شربت تقویتکننده ۴. نواختدار (زبانها) گرفتار شدن، به درد سر افتادن، موقعیت دشواریافتن در تنگنا گرفتار آمدن،
-
حذف شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. از قلمافتادن ۲. خط خوردن ۳. از دور خارج شدن، کنار گذاشته شدن ۴. لغو شدن، باطل شدن
-
مانده شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. از پاافتادن، خسته شدن، کوفته شدن ۲. عاجز شدن، درمانده شدن ۳. از کار افتادن، ناتوان گشتن
-
بند آمدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. راهبندانشدن ۲. بسته شدن، سد شدن، مسدود شدن ≠ باز شدن ۳. باز ایستادن، قطع شدن، متوقفشدن، موقوف شدن ۴. از کار افتادن، از حرکتبازماندن، بیحرکت شدن
-
خلع شدن
واژگان مترادف و متضاد
برکنار شدن، معزول شدن، منفصل از خدمت شدن، مخلوعشدن ≠ منصوب شدن
-
بیدار شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. از خواببرخاستن ۲. آگاه شدن، متوجه شدن، واقف شدن، هشیار شدن
-
سوسک شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. از رورفتن، بور شدن، خیت شدن ۲. از میدان به دررفتن ۳. تحقیر شدن
-
منسوخ شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ازرواج افتادن، نامتداول گشتن، از بین رفتن ≠ باب شدن، متداول گشتن ۲. لغو شدن، ملغا شدن، باطل شدن ۳. نامعتبر شدن، از اعتبار افتادن
-
باطل شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابطال شدن، از اعتبار افتادن، فسخ شدن، لغو شدن، نامعتبراعلام شدن ۲. بیمعنی شدن، بیهوده شدن ۳. ناحق جلوهگر شدن، ناراست قلمداد شدن ۴. ضایع شدن ۵. خط خوردن
-
خشمگین شدن
واژگان مترادف و متضاد
از کورهدر رفتن، برآشفتن، خشمناک شدن، عصبانیشدن، غضبناک شدن، متغیر شدن
-
متلاشی شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. داغان شدن، آشولاش شدن ۲. از هم پاشیدن، مضمحل شدن
-
سربهنیست شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پنهان شدن، مخفی شدن، نهان شدن ۲. گموگور شدن، مفقود شدن ۳. نیست شدن، معدوم شدن، نابود شدن، از بین رفتن، کشتهشدن