کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رأیگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رای
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندیشه، رای، فکر، ، نظر ۲. اعتقاد، باور، زعم، عقیده ۳. حکم، فتوا ۴. رایزنی، شور، مشاوره، مشورت ۵. آهنگ، تصمیم، عزم، قصد
-
رای
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندیشه، رای، فکر، نظر ۲. اعتقاد، باور، زعم، عقیده ۳. تدبیر، شور، مشورت ۴. حدس، قیاس ۵. راه
-
جستوجو در متن
-
حکم دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فرماندادن، دستور دادن، امر کردن ۲. رای صادر کردن، رای دادن
-
فتوا
واژگان مترادف و متضاد
اجازه، حکم، رای، فتوی
-
حکم صادر کردن
واژگان مترادف و متضاد
رای دادن، حکم کردن، حکم دادن، تصمیم گرفتن
-
مشورت
واژگان مترادف و متضاد
تدبیر، رای، رایزنی، شور، مشاوره
-
چنددستگی
واژگان مترادف و متضاد
اختلاف، تفرقه، پراکندگی، اختلاف عقیده، اختلاف رای ≠ اتحاد، همدلی
-
خودرایی
واژگان مترادف و متضاد
استبداد رای، خودخواهی، خودسری، خودکامگی، دیکتاتورمنشی، دیکتاتوری، ستیهندگی ≠ دموکراتمنشی
-
تصویب کردن
واژگان مترادف و متضاد
صلاحدانستن، تایید کردن، صحه گذاشتن، رای موافقدادن، مصوب کردن، صواب دانستن
-
تعرفه
واژگان مترادف و متضاد
۱. شناسایی، ورقهشناسایی ۲. رای ۳. سیاهه، فهرست
-
حکمیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. داوری، قضاوت ۲. میانجیگری، وساطت ۳. نظریه، رای
-
عقیده
واژگان مترادف و متضاد
اعتقاد، باور، حدس، رای، زعم، صرافت، عقیدت، فکر، نظر، نظریه
-
مجاب کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. متقاعد کردن، راضی کردن، قبولاندن (رای، نظر) ۲. مغلوب کردن، وادار بهتسلیم کردن
-
حکم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. امر کردن، دستور دادن، فرمایش دادن، فرمودن، فرمان دادن ۲. رای صادر کردن، قضاوت کردن، داوری کردن ۳. فتوا دادن ۴. نظر دادن، رای دادن ۵. اقتضا کردن، ایجاب کردن ۶. کارآیی داشتن، نقشپرداز بودن ۷. حکومت کردن، حکم راندن، فرمانروایی