کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیگ بر بار داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بر دادن
واژگان مترادف و متضاد
ثمر دادن، به ثمرنشستن، به بار آمدن، به بر نشستن
-
میوه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بار، بر، ثمر، فاکهه، محصول ۲. ثمره، حاصل، نتیجه
-
ثمر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بار، بر، ثمار، سود، فایده، میوه ۲. حاصل، نتیجه
-
ثمره
واژگان مترادف و متضاد
۱. حاصل، ماحصل، نتیجه ۲. بار، بر، ثمار، میوه
-
برگرفتن
واژگان مترادف و متضاد
اخذ کردن، اقتباس کردن، بر داشتن، گرفتن
-
ترکیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. انفجار ۲. ترکخوردن، درز بر داشتن، شکافته شدن، کفتن، منفجر شدن
-
تناول
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوردن، صرف کردن، میل، کردن، نوش کردن، ۲. بر داشتن، گرفتن
-
محصول
واژگان مترادف و متضاد
۱. بار، بر، تولید، حاصل، فرآورده، کالا، میوه، نتیجه ۲. خرمن، درو ۳. دخل، سود، عایدی، کارکرد ۴. مولود
-
بار دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بر دادن، ثمردادن، میوه دادن ۲. کود دادن ۳. اجازه شرفیابیدادن، اجازه ورود دادن، اذن دخول دادن ≠ باریافتن
-
حفظ کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نگهداشتن، نگاه داشتن، محافظت کردن ۲. از بر کردن، آموختن، یاد گرفتن ۳. ضبط کردن ۴. ابقا کردن
-
برافکندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بر داشتن، کنار گذاشتن ۲. پوشاندن ۳. از بین بردن، نابود کردن، برانداختن
-
بار
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاس، دفعه، مرتبه، مرحله، مره، نوبت، وعده، وهله ۲. بر، ثمر، ثمره، حاصل، محصول، میوه ۳. بنه، توشه، حمل، محمول، محموله ۴. شرفیابی ۵. رستوران، کاباره، مشروبفروشی، میخانه ۶. ثقل، گرانی، وزن ۷. اجازه، رخصت ۸. کود ۹. جنین ۱۰. رنج، مشقت
-
حاصل دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به بارنشستن، ثمردار شدن، محصول دادن، بر کردن، بار دادن، ثمر دادن ۲. مثمر شدن ۳. بهره دادن، نتیجه دادن
-
برپا داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آباد ساختن، آبادان کردن ۲. برافراشتن، نصب کردن ۳. بر پا کردن، برقرار کردن ۴. اقامه کردن، انجامدادن ۵. مجلس کردن
-
ترک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترک گفتن، خداحافظی کردن ۲. دست بر داشتن، دستکشیدن ۳. دل برکندن، رها کردن، ول کردن ۴. منصرف شدن، واگذاشتن ۵. وداع گفتن ۶. عزیمت کردن