کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دور شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دور کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاراندن، طرد کردن ۲. طرد
-
جستوجو در متن
-
معزول شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برکنارشدن، عزل شدن، خلع شدن، کنار گذاشته شدن، معلق شدن ≠ منصوب شدن ۲. دور شدن، جداشدن
-
حذف شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. از قلمافتادن ۲. خط خوردن ۳. از دور خارج شدن، کنار گذاشته شدن ۴. لغو شدن، باطل شدن
-
منقطع شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. گسستن، قطع شدن، گسسته شدن ۲. از بینرفتن، پایان یافتن ۳. جدا شدن، دور شدن
-
مفارقت کردن
واژگان مترادف و متضاد
جدا شدن، از هم دور شدن، دوری گزیدن
-
تک افتادن
واژگان مترادف و متضاد
جدا شدن، جداماندن، تنها شدن، تنها ماندن، دور افتادن
-
منحرف شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فاسد شدن، خراب شدن، منحط شدن، آنکارهشدن ۲. بیراهه رفتن، گمراه شدن ۳. انحرافداشتن ۴. دور شدن (از راه راست)
-
حاشیه رفتن
واژگان مترادف و متضاد
خارجشدن، دور افتادن، پرت شدن (از موضوع)
-
تاب خوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. درپیچ وتاب شدن ۲. تاب بازی کردن ۳. دور زدن ۴. بهنوسان درآمدن، نوسان داشتن، مرتعض شدن
-
طاق افتادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جدا گشتن، دور شدن ۲. بیهمتا بودن، بیهمال بودن، بیمانند بودن
-
تجنب
واژگان مترادف و متضاد
۱. امساک، پرهیز، دوری، کنارهگیری ۲. دور شدن، دوری جستن، کنارهگیری کردن
-
تاراندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دور کردن، طرد کردن، راندن ۲. پراکندن، پراکنده ساختن، متفرق ساختن ≠ مجتمع شدن ۳. فراری دادن، گریزاندن
-
تباعد
واژگان مترادف و متضاد
۱. دوری ۲. واگرایی ≠ همگرایی ۳. از هم دور شدن ۴. دوری جستن، دوری گزیدن، دوری ورزیدن، دوری کردن ≠ تقارب، تقارن
-
چرخیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. حرکت دورانیداشتن، چرخ خوردن، چرخ زدن، دور خودگردیدن، گردیدن، گشتن ۲. پیچیدن ۳. ادارهشدن ۴. پرسه زدن، اینسو و آنسو رفتن ۵. جریان داشتن، تکرار شدن