کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حس کردن
واژگان مترادف و متضاد
احساس کردن، در یافتن، درک کردن، بو بردن
-
یافتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیدا کردن، جستن، کشف ۲. درک کردن، فهمیدن ≠ گم کردن
-
چشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوردن، مزه کردن، مزیدن ۲. ذوق ۳. چشش ۴. آزمودن، تجربه کردن ۵. احساس کردن، درک کردن، دریافتن، لمس کردن
-
باز یافتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دوباره پیدا کردن، پیدا کردن، دوباره به دست آوردن، دوبارهیافتن ≠ گم کردن، از دست دادن ۲. استحصال کردن ۳. بازیابی کردن ۴. درک کردن، فهمیدن
-
دریافتن
واژگان مترادف و متضاد
اخذ، ادراک، درک کردن، فهم، فهمیدن، گرفتن
-
تفرس
واژگان مترادف و متضاد
۱. دریافت، درک، تفطن ۲. بو بردن، به فراست در یافتن، به زیرکی درک کردن
-
تلقی شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برداشتشدن، درک شدن، فهمیده شدن ۲. ارزیابی شدن ≠ تلقی کردن
-
فهمیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادراک، دانستن، درک کردن، دریافتن، شناختن ۲. آگاهییافتن، مطلعشدن، واقفشدن ۳. احساس کردن، باخبرشدن، بوبردن، خبردارشدن
-
تمیز دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازشناختن، تشخیص دادن، درک کردن، فهمیدن ۲. متمایز ساختن، امتیاز قایل شدن
-
متوجه شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فهمیدن، درک کردن، آگاه گشتن، ملتفت شدن ۲. رو کردن، روی آوردن، رو نهادن ۳. پرداختن ۴. عطف شدن، برگشتن
-
تلقی
واژگان مترادف و متضاد
۱. برداشت، تعبیر، تفسیر، دریافت، نگرش ۲. برخورد، تماس، دیدار، ملاقات ۳. پذیرش، درک، فراگیری ۴. پذیرفتن، قبول کردن ۵. آموختن، فراگرفتن ۶. برخورد کردن، ملاقات کردن
-
دانستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آگاهبودن، آگاهیداشتن، ، درجریانبودن، شناختن، فهمیدن، مطلعبودن، واقفبودن، ۲. آموختن، درک کردن، مطلعشدن، یادگرفتن
-
سر در آوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیبردن، دریافتن، درک کردن، وقوف یافتن ۲. آگاهشدن، اطلاع حاصل کردن، واقف شدن، مطلعشدن ۳. متوجه شدن، ملتفت شدن، فهمیدن ۴. ظاهر شدن، پیدا شدن، بیرون آمدن، خارج شدن
-
در حال، فورحالی شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فهمیدن، دریافتن، درک کردن، آگاه گشتن، ملتفت شدن، متوجه شدن، ۲. مزین شدن، آراسته شدن
-
برداشت
واژگان مترادف و متضاد
۱. استنباط، استنتاج، بازیافت، تلقی، درک، دریافت ۲. جمعآوری، حاصل، حاصلبرداری، محصولبرداری ≠ کاشت، داشت ۳. بهرهبرداری کردن، ضبط ۴. اخذ، بازستانی، دریافت ≠ پرداخت ۵. بردباری، تحمل، صبر ≠ نابرداری، بیتابی