کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درنگ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مکث کردن
واژگان مترادف و متضاد
درنگ کردن، توقف کردن
-
تلبث
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایست، توقف، درنگ، مکث ۲. درنگ کردن، توقف کردن
-
مولیدن
واژگان مترادف و متضاد
درنگ کردن، تاخیر کردن ≠ شتافتن
-
تامل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تانی کردن، تاخیر کردن، درنگ کردن ۲. اندیشیدن، تعقل کردن، تفکر کردن، ژرفاندیشی کردن، غور کردن
-
مماطله کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. درنگ کردن، تاخیر کردن، معطل کردن، دفعالوقت کردن ۲. اهمال ورزیدن، سهلانگاری کردن، مسامحه کردن
-
شتافتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. رفتن، عازمشدن، عزیمت کردن ۲. شتاب کردن، عجله کردن ≠ ماندن، درنگ کردن
-
سستی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهمال کردن، اهمال ورزیدن، تعلل کردن، کوتاهی کردن، تنبلی کردن، کاهلی کردن ۲. درنگ کردن، مسامحه کردن
-
تاخیر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیر کردن، درنگ کردن ۲. دیر شدن ۳. وقفهافتادن، عقب افتادن
-
توقف
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایست، بند، درنگ، لنگ، مکث، وقفه ≠ پویایی ۲. اطراق ≠ کوچ ۳. اقامت کردن، ماندن ≠ عزیمت کردن ۴. توقف کردن، درنگ کردن ≠ حرکت کردن، شتافتن ۵. ایستایی، رکود، سکون، فترت ≠ تحرک
-
معطل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بلاتکلیف گذاشتن، منتظر گذاشتن ۲. معلقگذاشتن ۳. درنگ کردن، تاخیر کردن، دیر کردن ۴. متوقف کردن، تعطیل کردن
-
تعلل ورزیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. درنگ کردن، اهمال ورزیدن، مسامحه کردن، طفره رفتن، اهمال کردن ۲. بهانه آوردن، بهانهجستن، عذرتراشی کردن
-
تعلل
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهمال، بهانهجویی، بهانهتراشی، تاخیر، تکاهل، درنگ، سستی، طفره، کوتاهی، مسامحه ۲. بهانه آوردن، بهانه کردن، بهانه تراشی کردن، بهانه جستن ۳. درنگ کردن، طفره رفتن
-
تانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آهستگی، ایست، تاخیر، تمجمج، درنگ، طمانینه، کندی، مکث ۲. آهسته، کند، یواش ۳. آهستگی ۴. تاخیر ۵. سستی ۶. درنگ کردن، تاخیر کردن، سستی کردن
-
تامل
واژگان مترادف و متضاد
۱. تانی، درنگ، مکث، تاخیر ۲. شکیبایی، مصابرت ۳. اندیشه، تعقل، تفکر، غور، فکر، ژرفاندیشی ۴. مراقبه، مکاشفه ۵. اندیشه کردن، اندیشیدن، تعقل کردن ۶. درنگ کردن ۷. دوراندیشی کردن
-
مماطله
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهمال، تسویف، درنگ، تاخیر، مسامحه، مماطلت، مماشات، سهلانگاری، دفعالوقت ۲. منع کردن، جلوگیری کردن ۳. دفع الوقت کردن