کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درآمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مرتعش شدن
واژگان مترادف و متضاد
بهارتعاش درآمدن، لرزان شدن
-
معلق ماندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهحالت تعلیق درآمدن ۲. پادرهوا ماندن
-
مسخر شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تسخیر شدن، به تصرف درآمدن ۲. فرمانبردارشدن، مطیع شدن، رام شدن
-
محقق شدن
واژگان مترادف و متضاد
ثابتشدن، بهثبوت رسیدن، راست ازآب درآمدن، بهحقیقت پیوستن
-
معلق شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آویزان شدن، آویخته شدن ۲. به حالت تعلیق درآمدن ۳. موقتبرکنار شدن
-
مفتوح شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازشدن، گشوده شدن ۲. فتح شدن، مسخر شدن، بهتصرف درآمدن
-
سرخ شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. قرمز شدن، به رنگ سرخ درآمدن ۲. خجالت کشیدن ۳. خشمگین شدن ۴. برشته شدن، تفتیدن، تفتهشدن
-
تاب خوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. درپیچ وتاب شدن ۲. تاب بازی کردن ۳. دور زدن ۴. بهنوسان درآمدن، نوسان داشتن، مرتعض شدن
-
تکان خوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جمخوردن، حرکت کردن، جنبیدن ۲. منقلب شدن، بههیجان آمدن ۳. هول کردن، هراسیدن ۴. بهاهتزاز درآمدن
-
خارج شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیرونرفتن ۲. درآمدن ۳. دررفتن، رانده شدن ۴. اوت شدن ۵. ترک کردن ۶. فراتر رفتن، تجاوز کردن ۷. نشت کردن ۸. بیرون زدن
-
متزلزل شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سست شدن، ضعیف شدن ۲. لرزان شدن، بهلرزه درآمدن ۳. نااستوار شدن، بیثبات شدن ۴. دودل شدن، مردد شدن، دچار تردید شدن، بهشک افتادن ۵. از هم پاشیدن
-
خلجان
واژگان مترادف و متضاد
۱. تپش، لرزش ۲. اضطراب، دلهره، نگرانی، بیم ۳. آرزو، رغبت، خارخار، خواهش، میل ۴. محبت، عشق، مودت ۵. پریدن چشم ۶. به خاطر درآمدن، به خاطررسیدن، به ذهن خطور کردن
-
تجلی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بروز، پیدایی، جلوه، جلوهگری، ظهور، نمود ۲. تابش، روشنی، فروزش ۳. آشکار شدن، جلوه کردن، ظاهر شدن ۴. روشن شدن ۵. جلوهگر شدن، آشکار شدن، مشهود گردیدن، به جلوه درآمدن