کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داد ورزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سماجت کردن
واژگان مترادف و متضاد
سماجت ورزیدن، پافشاری کردن، اصرار کردن، اصرار ورزیدن، پیگیری کردن
-
مهر باختن
واژگان مترادف و متضاد
عاشق شدن، مهر ورزیدن، دوست داشتن، عشق ورزیدن، مهربستن
-
تخلف ورزیدن
واژگان مترادف و متضاد
تخلف کردن، خلاف کردن، قصور ورزیدن
-
تعلل ورزیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. درنگ کردن، اهمال ورزیدن، مسامحه کردن، طفره رفتن، اهمال کردن ۲. بهانه آوردن، بهانهجستن، عذرتراشی کردن
-
سالوس ورزیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ریاورزیدن، ریاکاری کردن، دورویی کردن، ظاهرنمایی کردن ۲. مکر ورزیدن، خدعه کردن، سالوس کردن
-
ارتکاب
واژگان مترادف و متضاد
اجرا، انجام، عمل، مبادرت، ورزیدن
-
خودداری کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. امتناع کردن، امتناع ورزیدن، استنکاف ورزیدن، تحاشی کردن ۲. تمرد کردن، سرپیچی کردن ۳. مضایقه کردن ۴. ممانعت کردن، جلوگیری کردن ۵. خویشتنداری کردن، بردباری کردن، شکیبایی کردن
-
سعی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهتمام، تقلا، تلاش، جد، جهد، کوشش، مجاهده، مساعی ۲. کوشیدن، کوشش کردن، اهتمام ورزیدن ≠ اهمال ورزیدن، سستی کردن ۳. آهنگ، قصد
-
ستیزیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ستیزه کردن، جدال کردن، جنگ کردن ≠ سازش کردن، آشتی کردن ۲. دشمنی ورزیدن ۳. ناسازگار بودن، ناسازگاری کردن، لجاجت ورزیدن ≠ سازگارشدن
-
مسامحه داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهمال کردن، اهمال ورزیدن، کوتاهی کردن، سستی کردن، قصور ورزیدن، کاهلی کردن ۲. آسانگرفتن، سهل انگاشتن ۳. طفره رفتن ۴. بهتاخیر انداختن
-
مسامحه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهمال کردن، اهمال ورزیدن، کوتاهی کردن، سستی کردن، قصور ورزیدن، کاهلی کردن ۲. آسان گرفتن، سهل انگاشتن ۳. طفره رفتن ۴. بهتاخیر انداختن
-
تقصیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. اثم، بزه، جرم، حرج، خبط، خطا، خطیئه، ذنب، گناه، معصیت، وبال ۲. قصور، کوتاهی ۳. عیب ۴. کوتاه کردن، ۵. سستی ورزیدن، کوتاهی کردن، قصور ورزیدن ۶. خطا کردن
-
تواضع
واژگان مترادف و متضاد
۱. افتادگی، خاکساری، خشوع، خضوع، خفض جناح، شکستهنفسی، فروتنی، نرمخویی ≠ تفرعن ۲. فروتنی کردن، خاشع بودن، خاضع بودن ≠ تفرعن ورزیدن، تکبر کردن، کبر ورزیدن
-
حسادت کردن
واژگان مترادف و متضاد
حسادت ورزیدن، رشک بردن، حسد بردن
-
حسادت ورزیدن
واژگان مترادف و متضاد
حسادت کردن، حسد بردن، رشک بردن