کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خون در دل افتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خون ریختن
واژگان مترادف و متضاد
کشتن، کشتار کردن، خونریزی کردن
-
خون کردن
واژگان مترادف و متضاد
قربانی کردن، کشتن، ذبح کردن
-
خون گریستن
واژگان مترادف و متضاد
خون گریه کردن، زاریدن
-
جستوجو در متن
-
برات شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خطور کردن، ملهم شدن، در دل افتادن ۲. حواله شدن ≠ برات کردن
-
سقوط کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. افتادن ۲. برافتادن، برنار شدن ۳. کاهش یافتن ۴. منحرف شدن، در منجلاب فساد افتادن
-
تونیک
واژگان مترادف و متضاد
۱. بلوز بلند زنانه، جامهکوتاه زنانه ۲. انرژیزا، محرک، مقوی ۳. شربت تقویتکننده ۴. نواختدار (زبانها) گرفتار شدن، به درد سر افتادن، موقعیت دشواریافتن در تنگنا گرفتار آمدن،
-
برخاستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایستادن، بهپاخاستن، برپا شدن، بلند شدن ۲. بیدار شدن ۳. بردمیدن، سر زدن ۴. برآمدن، طلوع کردن ۵. شوریدن، شورش کردن، طغیان کردن، عصیان کردن، قیام کردن ۶. متصاعد شدن ۷. پدیدآمدن، آغاز شدن، در گرفتن ۸. پیش آمدن، اتفاق افتادن،