کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلیق
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوشاخلاق، خوشبرخورد، خوشخو، خوشخلق، مودب، متین، مردمدار، ملایم، نرم ≠ بدخلق ۲. سزاوار، شایسته، لایق ۳. خوگیر، انسپذیر ۴. مردمدار، مهربان، نرمخو، نیکخلق، نیکخو ≠ بداخلاق، بدخو
-
جستوجو در متن
-
مردمدار
واژگان مترادف و متضاد
خلیق، مردمیار ≠ مردمآزار، مردمخوار
-
ساویز
واژگان مترادف و متضاد
خوشخلق، نیکخو، خلیق ≠ بدخلق، بدخو
-
خوشاخلاق
واژگان مترادف و متضاد
خلیق، خوشخلق، خوشداب، نرمخو، نیکخلق، نیکخو ≠ بداخلاق
-
خوشمنش
واژگان مترادف و متضاد
باشخصیت، خلیق، خوشاخلاق، خوشخو، خوشرو، سازگار ≠ بدمنش
-
بدعنق
واژگان مترادف و متضاد
اخمو، بداخلاق، بدخلق، بدخو، ترشرو ≠ خلیق، خوشاخلاق
-
خوشخلق
واژگان مترادف و متضاد
خلیق، خوشاخلاق، خوشخو، گشادهرو، نیکخصلت، نیکخلق، نیکخو ≠ بدخلق
-
مودب
واژگان مترادف و متضاد
آدابدان، باادب، بافرهنگ، خلیق، تربیتیافته، فرهیخته، مبادیآداب، آدابآموخته، متادب ≠ بیادب
-
ملایم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مهربان کردن، نرمخو کردن، خلیق کردن، سازگار کردن ۲. آهسته کردن، یواش کردن، کند کردن
-
خوشبرخورد
واژگان مترادف و متضاد
۱. خلیق، مردمدار، خوشگفتار ≠ بدبرخورد ۲. خوشمحضر، خوشمعاشرت، نیکمحضر، معاشرتی ≠ بدمحضر، بدمعاشرت
-
خوشخو، خوشخو
واژگان مترادف و متضاد
بشاش، پسندیدهخو، خوشخصال، خلیق، خوشاخلاق، خوشخلق، خوشرو، خوشمنش، مردمدار، مهربان، نرمخو، نیکخلق، نیکخو ≠ بداخلاق، بدخو
-
خوشمشرب
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوشمعاشرت، اجتماعی، خوشآمیز، آدابدان، زودجوش ۲. خوشصحبت، خوشکلام ۳. خلیق، خوشخلقوخو
-
متین
واژگان مترادف و متضاد
۱. باوقار، جاافتاده، سنگین، موقر ۲. استوار، محکم، پابرجا، رزین ۳. فرهیخته، خلیق ≠ جلف، سبک
-
خاکنشین
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیچاره، بینوا، بدبخت ۲. فروتن، خاکسار، خلیق، متواضع، خاکی ۳. ساکن کره خاکی ≠ افلاکی ۴. مدفون، مرده