کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حریف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حریف
واژگان مترادف و متضاد
۱. دوست، رفیق، یار، همدم ۲. محبوب، معشوق ۳. همراه، هممجلس، هممحفل، همنشین، معاشر ۴. همپیشه، همکار ۵. مدعی، معارض، مخالف ۶. هماورد ۷. رقیب ۸. طرف مقابل، طرف مخالف ۹. همزور، همنبرد ۱۰. همشان، هممقام ۱۱. همپیاله، همپیک
-
جستوجو در متن
-
همچشم
واژگان مترادف و متضاد
حریف، رقیب
-
هماورد
واژگان مترادف و متضاد
حریف، رقیب، معارض، هماور، همزور
-
هماور
واژگان مترادف و متضاد
۱. حریف، رقیب ۲. معارض، هماورد، همزور، همنبرد
-
مات کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به تعجبواداشتن، شگفتزده کردن، مبهوت کردن، بهتزده کردن ۲. حیران کردن، حیرتزده کردن، متحیر کردن، سرگردان کردن ۳. عاجز کردن، درمانده کردن ۴. در تنگنا قرار دادن (حریف) ۵. از حرکت بازداشتن (مهره شاه حریف درشطرنج)، شهمات
-
رقیب
واژگان مترادف و متضاد
۱. حریف، مدعی، معارض، هماورد، همچشم ۲. موکل ۳. مراقب، نگهبان
-
سلحشور
واژگان مترادف و متضاد
جنگاور، جنگجو، جنگی، دلیر، دلاور، حریف، رزمنده، سپاهی، شجاع، مبارز، مجاهد، محارب
-
معارض
واژگان مترادف و متضاد
حریف، دشمن، رقیب، عدو، مخالف، مدعی، معاند، هماورد ≠ محب، موافق، دوستدار
-
مبارز
واژگان مترادف و متضاد
پهلوان، جنگاور، جنگجو، جنگی، حریف، دلیر، رزمنده، سلحشور، شجاع، شوالیه، صفشکن، غازی، گرد، مجاهد، محارب، نبرده، هنگامهجو
-
مدعی
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادعاکننده، دعویکننده، شکایتکننده، خواهان ۲. حریف، خواهان، رقیب، مخالف ≠ مدعیعلیه، خوانده ۳. ناموسگر ۴. حقهباز، شارلاتان ۵. درخواستکننده
-
مخالف
واژگان مترادف و متضاد
۱. پادزهر، پرخیده ۲. حریف، خلاف، دشمن، طاغی، عدو، مدعی، معارض، مغایر، منافی، ناجور، ناموافق، ۳. دگراندیش، اپوزیسیون ۴. نقیض، ضد، عکس ≠ موافق
-
طرف
واژگان مترادف و متضاد
۱. جانب، جهت، حاشیه، سمت، سو، صوب، عرض، قبل، کران، کرانه، کنار، ناحیه ۲. حریف، معارض ۳. فلانی ۴. مخاطب ۵. حدود، حوالی ۶. گاه، وقت، هنگام ۷. مورد، محل ۸. منطقه، شهر ۹. سرحد، مرز ۱۰. رو، سطح، ور
-
مرد
واژگان مترادف و متضاد
۱. شخص، انسان، بشر ۲. زوج، شوهر، همسر ۳. فحل، نر، نرینه ۴. جوانمرد، غیور ۵. رجل، مرء ≠ انثی، زن ۶. اهل، شایسته، لایق ≠ نااهل، نالایق ۷. جسور، جراتمند ۸. دلیر، شجاع، مبارز ۹. گرد، پهلوان، قهرمان ۱۰. حریف