کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزر ومد ایجاد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تکوین
واژگان مترادف و متضاد
۱. آفرینش، ایجاد، پیدایش، تشکیل، خلقت ۲. آفریدن، ایجاد کردن، خلق کردن، هستی بخشیدن
-
متصاعد کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایجاد کردن ۲. ساطع کردن
-
تولید کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پدیدآوردن، ایجاد کردن ۲. فرآوردن ۳. ساختن ۴. خلق کردن
-
تاسیس کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. احداث کردن، دایر کردن ۲. ایجاد کردن، به وجودآوردن ۳. بنیاد کردن، پی افکندن، پایهگذاری کردن، پیریزی کردن
-
برقرار کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایجاد کردن، به وجود آوردن ۲. برپا کردن، دایر کردن ۳. تعیین کردن، معین کردن
-
طرح انداختن
واژگان مترادف و متضاد
ایجاد کردن، به وجود آوردن، خلق کردن، ساختن، ترتیبدادن، سامان دادن
-
تاسیس
واژگان مترادف و متضاد
۱. احداث، ایجاد، بنیان، بنیانگذاری، پیریزی، تشکیل، شالودهگذاری، وضع ۲. احداث کردن، بنیاد کردن، بنیادگذاشتن، پیریزی کردن، دایر کردن، بنیان نهادن ≠ تخریب
-
زادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. زادوولد، زایش، زاییدن ۲. ایجاد کردن، تولید
-
مو برداشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترکخوردن، ترک برداشتن ۲. ایجاد شکستگیظریف کردن
-
برهم زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به همزدن، زیرورو کردن، مخلوط کردن ۲. پراکنده کردن، پراکنده ساختن، آشفته کردن، پریشان کردن ۳. از نظم انداختن، ایجاد اختلال کردن، بینظم کردن، مختل کردن ۴. خراب کردن
-
سازندگی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آباد کردن، عمران کردن، آباد ساختن ≠ تخریب کردن، ویران کردن ۲. ایجاد کردن، ساختن ۳. نوازندگی کردن، نواختن، خنیاگری کردن
-
بالا آوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. قی کردن، استفراغ کردن، شکوفه کردن ۲. دیوار ساختن، عمارت کردن ۳. ایجاد کردن، به وجود آوردن ۴. سبب شدن، باعث شدن
-
متعرض شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خاطرنشان ساختن، متذکر شدن، یادآوری کردن ۲. اعتراض کردن ۳. انتقاد کردن، به نقدکشیدن ۴. مزاحم شدن، پاپی شدن، ایجاد دردسر کردن
-
تالیف
واژگان مترادف و متضاد
۱. تدوین، تصنیف، جمعآوری، گردآوری، نگارش ۲. تدوین کردن، جمعآوری کردن، گردآوری کردن ۳. ایجاد الفت کردن ۴. دلجویی، استمالت، نوازش ۵. پیوند، ترکیب ۶. پیونددهی، الفتدهی، دمسازی
-
ساختن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آفریدن ۲. احداث کردن، ایجاد کردن، بوجود آوردن، پدیدآوردن، خلق کردن، احداث، صنع ۳. بنا کردن، ساختمان کردن، درست کردن، به عمل آوردن، عمارت کردن ۴. تهیه کردن، فراهم آوردن، تدارک دیدن، مهیا کردن ۵. پختن، طبخ کردن ۶. ابداع کردن