کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جأر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بانگ، داد، صدا، صلا، صوت، فریاد، ندا ۲. مجاور، همسایه ۳. چلچراغ ۴. نگهبان ۵. همسوگند، همقسم
-
جستوجو در متن
-
همسایه
واژگان مترادف و متضاد
جار، مجاور، همجوار، همساده
-
چلچراغ
واژگان مترادف و متضاد
جار، چراغ، چراغآویز، چراغدان، قندیل، لوستر
-
ندا
واژگان مترادف و متضاد
آواز، آوا، بانگ، جار، صدا، صلا، صوت
-
صوت
واژگان مترادف و متضاد
آواز، آوا، بانگ، جار، صدا، صفیر، صلا، لحن، ندا
-
مجاور
واژگان مترادف و متضاد
۱. جار، قریب، کنار، مشرف، همجوار، همدیوار، همسایه، همکوچه ۲. مقیم حرم، معتکف، مقیم ۳. ساکن
-
بانگ
واژگان مترادف و متضاد
۱. جار، صدا، صلا، ندا ۲. صوت، آوار، آواز ۳. صیحه، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، نعره
-
داد
واژگان مترادف و متضاد
۱. انصاف، دهش، عدالت، عدل، قسط، معدلت، نصفت ۲. جار، جیغ، عربده، غریو، فریاد، فغان، هیاهو ۳. بخشیدن، دادن، عطا کردن ≠ بیداد ۴. ستاندن، ستدن