کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جان
واژگان مترادف و متضاد
۱. روان، روح ۲. حیات ۳. نفس ۴. هوش ۵. عزیز، گرامی ۶. جن ≠ تن، بدن، انس، پری، پریان
-
جستوجو در متن
-
چانه انداختن
واژگان مترادف و متضاد
مردن، فوت کردن، جان دادن
-
سر باختن
واژگان مترادف و متضاد
جان باختن، جانفدا کردن، جانبازی کردن
-
حیات
واژگان مترادف و متضاد
بود، تعیش، جان، زندگانی، زندگی، زیست، طول عمر، عمر ≠ ممات
-
حصن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارگ، بارو، برج، حصار، دژ، قلعه ۲. پناهگاه، مامن، جان پناه
-
روح
واژگان مترادف و متضاد
۱. جان، روان ۲. امر، وحی ۳. فرشته، ملک ۴. صفا ≠ جسد، جسم، کالبد
-
تن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدن، پیکر، تنه، جثه، جسم، کالبد، هیکل ≠ جان ۲. شخص، کس، نفر ۳. نفس ≠ روح
-
تسلیم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تفویض کردن، سپردن، واگذاشتن، واگذار کردن ۲. تحویل دادن، مسترد کردن ≠ تسلیم شدن، تحویل گرفتن ۳. راضی کردن، مطیع کردن، منقاد گردانیدن ۴. ارائه دادن، ارائه کردن، عرضه کردن ۵. جان دادن، مردن، فوت کردن
-
روان
واژگان مترادف و متضاد
۱. رقیق، سیال، مایع ۲. جاری، ساری، متداول ۳. جان، روح، نفس ۴. سلیس، شیوا ۵. راهی، روانه، عازم ۶. لینت، نرمی ≠ جامد
-
هوش
واژگان مترادف و متضاد
۱. خرد، عقل ۲. درایت، فراست، فهم، کیاست ۳. ادراک، شعور ۴. جان، روح ۵. بیداری، زیرکی ۶. استعداد ۷. مرگ، موت
-
مردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارتحال، رحلت، فنا، فوت، مرگ، ممات، موت، وفات ۲. جان باختن، رختبربستن، قالبتهی کردن، درگذشتن، فوت کردن، وفات یافتن ۳. تلفشدن ۴. سقط شدن، نفله شدن ≠ در حیاتبودن، زیستن ۵. نابود شدن، از بین رفتن ۶. خاموش شدن (چراغ، آت