کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعرض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعرض
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتراض، پرخاش، تجاوز، تعدی، تهاجم، حمله، درازدستی، دستاندازی، شکایت، شکوه، عتاب، تخالف، هجوم ۲. روی برگردانیدن ۳. دستدرازی کردن
-
واژههای مشابه
-
تعرض کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتراض کردن، متعرض شدن ۲. پرخاش کردن، عتاب کردن ۳. تجاوز کردن، دستاندازی کردن
-
جستوجو در متن
-
دستاندازی
واژگان مترادف و متضاد
تجاوز، تخطی، تطاول، تعدی، تعرض، دستدرازی
-
شکوه
واژگان مترادف و متضاد
تظلم، تعرض، شکایت، شکوائیه، گلایه، گله، گلهمندی
-
درازدستی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجاوز، تخطی، تعدی، تعرض، غلبه ۲. استیلا، تسلط، غلبه
-
تعدی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ستم کردن، ظلم کردن ≠ دادگری کردن ۲. تجاوز کردن، تخطی کردن ۳. تعرض کردن، درازدستی کردن
-
اعتراض
واژگان مترادف و متضاد
انتقاد، ایراد، بازخواست، تعرض، خردهگیری، مواخذه، نکتهگیری، واخواهی
-
هجوم
واژگان مترادف و متضاد
تاخت، تاختوتاز، تعرض، تک، تهاجم، حمله، مهاجمه، یورش
-
تعدی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزار، اجحاف، تجاوز، تخطی، تطاول، زور، زورگویی، ستم، ظلم ≠ دادگری ۲. حمله، تعرض، درازدستی ≠ دادگری
-
شکایت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بثالشکوی، تشکی، تظلم، دادخواست، دادخواهی، شکوائیه، شکوا ۲. تعرض، چغلی، شکوه، گلایه، گله، گلهمندی
-
تجاوز کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعدی کردن، تعرض کردن، دستاندازی کردن، دستدرازی کردن ۲. حدشکنی کردن، مرزشکنی کردن ۳. اجحاف کردن، تخطی کردن ۴. هتک عصمت کردن، هتک حیثیت کردن
-
تخاصم
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعرض، جنگ، دشمنی، ستیز، عداوت، عناد ۲. باهم جنگیدن، باهم عداوت ورزیدن، باهم دشمن شدن ≠ دوستی
-
حمله کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاختن، تعرض کردن، تهاجم آوردن، یورش بردن، شبیخون زدن، تک کردن ≠ پاتک کردن ۲. تقبیح کردن، پرخاش کردن، پریدن، سرزنش کردن، به باد انتقاد گرفتن، انتقاد کردن