کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخلف
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجاوز، تخطی، تمرد، اشتباه، خلاف، رویگردانی، سرپیچی، قصور ۲. سرپیچی کردن، خلاف جستن، ۳. پیمانشکنی، خلفوعده، نقضعهد ۴. خلافکار
-
واژههای مشابه
-
تخلف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خلاف کردن ۲. سرپیچی کردن ۳. بدعهدی کردن، خلاف وعده کردن، خلف عهده کردن ۴. بازماندن، دنبال افتادن
-
تخلف ورزیدن
واژگان مترادف و متضاد
تخلف کردن، خلاف کردن، قصور ورزیدن
-
جستوجو در متن
-
خلاف کردن
واژگان مترادف و متضاد
مرتکبخلاف شدن، جرم کردن، قانونشکنی کردن، تخلف کردن، تخطی کردن
-
پیمانشکنی
واژگان مترادف و متضاد
تخلف، عهدشکنی، عهدگسلی، نقضعهد ≠ وفاداری
-
نقضعهد
واژگان مترادف و متضاد
پیمانشکنی، تخلف، خلفوعده، عهدشکنی، عهدگسلی، نبذ
-
قصور
واژگان مترادف و متضاد
اهمال، بدخدمتی، تخلف، تقصیر، خبط، خطا، سستی، کوتاهی، ناخدمتی
-
تخطی
واژگان مترادف و متضاد
تجاوز، تخلف، تعدی، درازدستی، دستاندازی، سرپیچی، عدول ≠ اطاعت، پیروی
-
تخطی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجاوز کردن، تعدی کردن، تخلف کردن، عدول کردن ۲. تمرد کردن، سرپیچی کردن
-
خلافکاری
واژگان مترادف و متضاد
۱. تخلف، ارتکاب جرم، قانونشکنی ۲. بزهکاری، مجرمیت ۳. بزه، جرم
-
سرپیچی
واژگان مترادف و متضاد
امتناع، تخطی، تخلف، تمرد، خلاف، روگردانی، سرکشی، عصیان، نافرمانی ≠ اطاعت، انقیاد
-
پیروی
واژگان مترادف و متضاد
اطاعت، اقتدا، اقتفا، انقیاد، تاسی، تبعیت، تقلید، تمکین، دنبالهروی، طاعت، فرمانبرداری، متابعت، متاسی، مطاوعت، هواخواهی ≠ سرپیچی، تخلف
-
تمرد
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجاسر، تخطی، تخلف، سرپیچی، سرکشی، طغیان، عصیان، گردنکشی، نافرمانی، یاغیگری ≠ فرمانبرداری ۲. سرپیچی کردن، سرکشی کردن، طغیانورزیدن، عصیان ورزیدن، گردنکشی کردن، نافرمانی کردن ≠ فرمان بردن، فرمانبرداری کردن، رام بودن، تسلیم بودن