کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخریب 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اخلال
واژگان مترادف و متضاد
اختلال، بینظمی، تخریب، خرابکاری، کارشکنی
-
بازسازی
واژگان مترادف و متضاد
ترمیم، تعمیر، مرمت، نوسازی ≠ تخریب، ویران سازی، ویرانگری
-
ویرانی
واژگان مترادف و متضاد
انهدام، تخریب، خرابی، هدم ≠ آبادانی، عمارت
-
منهدم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خراب کردن، ویران کردن، تخریب کردن ۲. نابود کردن، از بین بردن
-
تعمیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبادانی، اصلاح، بازسازی، ترمیم، عمارت، مرمت، نوسازی ≠ تخریب ۲. آباد کردن، مرمت کردن، عمارت کردن، ساختن ۳. درست کردن، بازسازی کردن ≠ تخریب
-
ویرانسازی
واژگان مترادف و متضاد
۱. انهدام، تخریب، ویرانگری، هدم ۲. افساد ≠ آبادسازی
-
تعمیر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آباد کردن، ساختن، عمارت کردن ≠ تخریب کردن ۲. مرمت کردن ۳. بازسازی کردن، درست کردن
-
انهدام
واژگان مترادف و متضاد
اضمحلال، امحا، انقراض، تخریب، تلاشی، خرابی، زوال، فروریزی، فنا، نابودی، ویرانی، هدم
-
خرابکاری، خرابکاری
واژگان مترادف و متضاد
۱. اخلال، تخریب، ویرانگری ۲. نظمستیزی، هرجومرجطلبی ۳. افساد ۴. فساد، کارشکنی
-
ترمیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. اصلاح، ۲. جبران، ۳. بازسازی، تعمیر، مرمت ≠ تخریب ۴. اصلاح کردن، مرمت کردن
-
ترمیم شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اصلاحشدن، درست شدن ۲. مرمت شدن، تعمیر شدن، بازسازی شدن ≠ تخریب شدن ۳. بهبود یافتن
-
ترمیم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اصلاح کردن، درست کردن ۲. تعمیر کردن، مرمت کردن، بازسازی کردن ≠ تخریب کردن ۳. بهبود بخشیدن
-
سازندگی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آباد کردن، عمران کردن، آباد ساختن ≠ تخریب کردن، ویران کردن ۲. ایجاد کردن، ساختن ۳. نوازندگی کردن، نواختن، خنیاگری کردن
-
تاسیس
واژگان مترادف و متضاد
۱. احداث، ایجاد، بنیان، بنیانگذاری، پیریزی، تشکیل، شالودهگذاری، وضع ۲. احداث کردن، بنیاد کردن، بنیادگذاشتن، پیریزی کردن، دایر کردن، بنیان نهادن ≠ تخریب
-
خراب کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تخریب کردن، ویران ساختن ≠ آباد کردن، ساختن، تعمیر کردن، مرمت کردن ۲. از حیز انتقاع انداختن، ازکارانداختن، اسقاط کردن ≠ بهکار انداختن، روبهراه کردن ۳. تباه ساختن، ضایع کردن، تباه کردن ۴. بهفحشا کشانیدن، فاسد کردن ۵. بیآبرو ک