کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی ترتیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
بیترتیب
واژگان مترادف و متضاد
بیسامان، بینظم، ساماننیافته، نامدون، ناهموار، هردمبیل ≠ مدون، مرتب
-
جستوجو در متن
-
ترتیب
واژگان مترادف و متضاد
۱. انتظام، انضباط، نظم ۲. توالی ۳. سامان، نسق، نظام ۴. آراستگی، تنظیم ۵. دستور، رژیم، قاعده، نهاد ۶. رسم، شیوه، قانون ۷. تامین، تدارک
-
انتظام
واژگان مترادف و متضاد
آراستگی، ترتیب، تنسیق، تنظیم، دیسیپلین، سامان، ساماندهی، نظام، نظم
-
انضباط
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترتیب، دیسیپلین، نظام، نظم ۲. ادب، نزاکت
-
آراستگی
واژگان مترادف و متضاد
اتساق، ترتیب، تزیین، نسق، نظام، نظم
-
نسق
واژگان مترادف و متضاد
۱. انتظام، ترتیب، تنسیق، نظم ۲. وضع ۳. تنبیه
-
سرهم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جور کردن، درست کردن، ترتیب دادن ۲. ساختن ۳. سرهمبندی کردن
-
سازمان
واژگان مترادف و متضاد
۱. اداره، بنگاه، بنیاد، تشکیلات، دستگاه، موسسه ۲. نظم و ترتیب، سروسامان ۳. مجموعه کارمندان، پرسنل ۴. نامه
-
رژیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. نظام ۲. ترتیب، روش، سبک، طرز ۳. احتماء، برنامهغذایی، پرهیز ۴. خوشه ≠ ناپرهیزی
-
مختل شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اختلالیافتن، تباه شدن ۲. آشفته شدن، پریشان شدن ۳. ازنظم و ترتیب افتادن، ازروال عادی خارج شدن
-
برگزار کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برپاداشتن، ترتیب دادن، برپا کردن، منعقد کردن ۲. انجام دادن ۳. ادا کردن، بهجا آوردن ۴. سپری کردن
-
ترتیب دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سامانبخشیدن، سامان دادن، منظم کردن، نظم دادن ۲. برپا کردن، درست کردن، سازمان دادن ۳. آراستن
-
پیکره
واژگان مترادف و متضاد
۱. تندیس، مجسمه ۲. بدنه ۳. اساس، زمینه، شالوده ۴. ترتیب، نسق، نظم
-
تنسیق
واژگان مترادف و متضاد
۱. آراستگی، تنظیم، رتقوفتق، ساماندهی، نسق، نسقدهی، نظم ۲. آراستن، ترتیب دادن، نظم دادن، نسق بخشیدن، بههم پیوستن