کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیدار شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیدار شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. از خواببرخاستن ۲. آگاه شدن، متوجه شدن، واقف شدن، هشیار شدن
-
واژههای مشابه
-
بیدار کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ازخواببرخیزاندن ≠ خواباندن ۲. آگاه کردن، متنبه ساختن، هشیار ساختن
-
جستوجو در متن
-
متنبه شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیدار گشتن، آگاه شدن، آگاهی یافتن ۲. تنبیهشدن
-
سر برداشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سربلند کردن ۲. اعتراض کردن، معترض شدن ۳. بلند شدن، برخاستن، بیدار شدن ۴. تجاوز کردن، متجاوز شدن
-
تنبه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آگاهی، بیداری، هوشیاری ≠ غفلت ۲. بیدار شدن، هشیار شدن، آگاه شدن ≠ غافل شدن، غفلت ورزیدن
-
خسبیدن
واژگان مترادف و متضاد
خفتن، خوابیدن، بهخواب رفتن، غنودن ≠ بیدار شدن
-
تیقظ
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیداری، هشیاری ۲. بیدار شدن، هشیار بودن
-
بلند شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایستادن ≠ نشستن ۲. برخاستن، پا شدن ≠ نشستن، فرود آمدن ۳. دراز شدن، قد کشیدن ۴. رشد کردن ۵. برپا شدن ۶. متصاعد شدن ۷. اوجگرفتن، صعود کردن ۸. برافراختن، برافراشتن ۹. بیدار شدن ۱۰. طولانی شدن
-
خفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خسبیدن، خواب رفتن، خوابیدن ۲. آرمیدن، غنودن ۳. هجوع ≠ بیداری، بیدار شدن
-
برخاستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایستادن، بهپاخاستن، برپا شدن، بلند شدن ۲. بیدار شدن ۳. بردمیدن، سر زدن ۴. برآمدن، طلوع کردن ۵. شوریدن، شورش کردن، طغیان کردن، عصیان کردن، قیام کردن ۶. متصاعد شدن ۷. پدیدآمدن، آغاز شدن، در گرفتن ۸. پیش آمدن، اتفاق افتادن،
-
خوابیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خسبیدن، خفتن، غنودن به خواب فرو رفتن، لالا کردن، لالائی کردن، ≠ بیدار شدن ۲. دراز کشیدن ۳. تعطیلشدن، راکد شدن، متوقف گشتن(کار، فعالیت) ۴. کاهش یافتن، فرونشستن ۵. آرمیدن ۶. همبسترشدن، همخوابی کردن، ۷. بستری شدن ۸. انبارشدن، ذخیره ش