کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقطعات تقسیم کردن (با) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
توزیع کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بخش کردن، تقسیم کردن، قسمت کردن ۲. پراکندن، پراکنده ساختن، پخش کردن
-
تقسیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. انشعاب، پخش، توزیع ۲. بخش، تسهیم، قسمت ۳. تجزیه ۴. بخش کردن ≠ ضرب کردن ۵. قسمت کردن، توزیع کردن
-
تجزیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. افراز، تفکیک، جداسازی، مجزاسازی، ۲. انتزاع، انفصال، تحلیل، تفریق، تقسیم ۳. تفکیک کردن، جزءجزء کردن ≠ ترکیب ۴. جزءجزء شدن ۵. آنالیز کردن
-
توزیع
واژگان مترادف و متضاد
۱. پخش، پراکنش، ۲. پراکندن، پخش کردن، پراکنده ساختن ۳. بخش، تسهیم، تقسیم، قسمت
-
مکالمه کردن
واژگان مترادف و متضاد
گفتوگو کردن، با هم صحبت کردن، گپ زدن
-
متمدن کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فرهیخته کردن، با فرهنگ کردن ۲. تربیت کردن، مبادی آداب کردن ۳. شهرنشین کردن
-
چراغانی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آذین بستن، با چراغ تزئین کردن ۲. جشنگرفتن
-
چپچپ نگاه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خصمانهنگریستن، معترضانه نگاه کردن ۲. طمعکارانهنگریستن ۳. با سوءنیت نگاه کردن ۴. باسوءظن نگاه کردن
-
تصریح کردن
واژگان مترادف و متضاد
آشکارگفتن، صریح گفتن، با صراحت گفتن، فاش کردن(مطلب)، بالصراحه گفتن
-
حال کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به وجد آمدن، با نشاط شدن ۲. لذت بردن، محظوظ شدن، حظ کردن، احساس خوشی کردن
-
چپاندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به زور فرو کردن، به زور جا دادن، زورچپان کردن، تپاندن ۲. قالب کردن، (جنس بنجل با قیمت زیاد)
-
آوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اتیان، با خود حمل کردن، رساندن ۲. زادن، زاییدن ۳. حکایت کردن، روایت کردن، نقلکردن ≠ بردن
-
بر داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. با خود بردن، همراه بردن ۲. اخذ کردن، گرفتن ۳. برداشت کردن ۴. برطرف کردن، از بین بردن ۵. ازاله کردن، زایل کردن ۶. بلند کردن، دزدیدن، ربودن، کش رفتن ۷. برچیدن، اختیار کردن، انتخاب کردن، حاصلبرداری کردن، درو کردن، محصولبرداری کردن
-
سیگار کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سیگار دود کردن ۲. همبستر شدن (با روسپی)
-
مشاکلت
واژگان مترادف و متضاد
۱. مشابه شدن، مانند گردیدن ۲. با یکدیگر موافقت کردن