کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بریده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بریده
واژگان مترادف و متضاد
۱. جدا، قطع، گسسته، منقطع ۲. ناامید، وازده ≠ امیدوار
-
جستوجو در متن
-
منصرم
واژگان مترادف و متضاد
بریده، جدا، گسسته، منقطع
-
گسیخته
واژگان مترادف و متضاد
بریده، پاره، دریده، قطع، گسسته، منفصل، منقطع، ≠ متصل
-
مقطوع
واژگان مترادف و متضاد
۱. قطعشده، بریده ۲. قطعی، معین، ثابت، طیشده ≠ غیرمقطوع
-
چوب
واژگان مترادف و متضاد
۱. تیر، ساقه درخت، کنده ۲. ترکه، چماق، خیزران ۳. شاخه بریده درخت ۴. هیزم، هیمه
-
زده
واژگان مترادف و متضاد
۱. خورده، ضربتدیده، مصدوم، مضروب ۲. بیرغبت، بیمیل، دلزده، متنفر، منزجر، وازده ۳. بیدخورده ۴. بریده
-
مثله شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سانسورشدن ۲. خراب شدن، ابتر شدن، ناقص شدن(نوشته، اثر ) ۳. بریده شدن، تکهتکه شدن(اندام، جوارح)
-
بتول
واژگان مترادف و متضاد
۱. باکره، بکر، عذرا، ناسفته ≠ بیوه ۲. پارسا، پاکدامن ≠ ناپارسا ۳. از دنیا بریده
-
منقطع
واژگان مترادف و متضاد
۱. جدا، قطع، گسسته، منفصل، منفک، ناپیوسته ≠ پیوسته، ممتد ۲. بریده، منصرم
-
خلال
واژگان مترادف و متضاد
۱. اثنا، جریان، حین، ضمن، طی، میان، هنگام ۲. تباهیها، فسادها ۳. خصایل، خصلتها، خویها، منشها ۴. تکهچوب نازک ۵. بریده پوست نارنج و نارنگی، دندان پاککن
-
قطع
واژگان مترادف و متضاد
۱. انقطاع، برش، جدایی، فک ۲. بریده، جدا، گسسته، گسیخته ۳. بریدن، گسستن، گسیختن ۴. بریدگی، گسیختگی ۵. قطعه ۶. اندازه، قالب ۷. یقین ≠ وصل
-
برش
واژگان مترادف و متضاد
۱. بریدگی، شکاف ۲. بریده، تقطیع، جدایی، فصل، قطع ۳. قاش، قاچ ۴. کارآیی، توان، برایی، قاطعیت ۵. تیزی ۶. بریدن
-
جدا
واژگان مترادف و متضاد
۱. سوا، مستثنا ۲. قطع، وا ۳. تنها، فرد، مطلقه، مطلق، منفرد، مهجور ۴. جداگانه، علیحده، مجزا، منتزع، منفک ۵. ممتاز ۶. متباین ۷. پراکنده، ۸. بریده، گسسته، گسیخته، منفصل، منقطع، ناپیوسته ≠ وصل، متصل، پیوسته