کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
با تجربه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
باتجربه
واژگان مترادف و متضاد
آزموده، حاذق، خبره، کارآزموده، کاردان، کهنهکار، مجرب ≠ بیتجربه، تازهکار
-
جستوجو در متن
-
آروین
واژگان مترادف و متضاد
آزمایش، آزمون، امتحان، تجربه
-
خبرگی
واژگان مترادف و متضاد
استادی، اهلیت، بصیرت، تجربه، تسلط، حذاقت، زبردستی، کارشناسی، مهارت ≠ ناآزمودگی
-
مزه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. چشیدن ۲. تجربه کردن، آزمودن
-
تجربی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزمایشی، اختباری ۲. مبتنی بر تجربه
-
امتحان
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزمایش، آزمون، تجربه، تست، کنکور، مسابقه ۲. بررسی، معاینه، وارسی
-
محک
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزمایش، آزمون، امتحان، تجربه ۲. عیارسنج ۳. عیار، عیارسنجی ۴. ضابطه، معیار
-
آزمایش
واژگان مترادف و متضاد
۱. آروین، آزمون، امتحان، تجربه، تمرین، مانور، محک، مسابقه، مشق ۲. محنت ۳. فتنه
-
آزمون
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزمایش، امتحان، سنجش ۲. تجربه، محک ۳. تست، کنکور، مسابقه ۴. عبرت
-
تجربه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزمایش، آزمون، امتحان، تجربت، محک ۲. آزمودگی، خبرت، خبرگی ۳. آزمودن ۴. آزمایش کردن
-
تجربه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزمودن، آزمایش کردن، امتحان کردن ۲. محکزدن، سنجیدن ۳. آموختن، یاد گرفتن
-
چشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوردن، مزه کردن، مزیدن ۲. ذوق ۳. چشش ۴. آزمودن، تجربه کردن ۵. احساس کردن، درک کردن، دریافتن، لمس کردن
-
سررشته
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشنایی، آگاهی، اطلاع، تجربه، شگرد، شیوه، مهارت ۲. سرنخ، راهکار ۳. دفتر حساب ۴. گزارش ۵. یادداشت، نوشته ۶. زمام، مهار ۷. اختیار