کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهل معنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهل
واژگان مترادف و متضاد
۱. سزا، صلاحیتدار، مطلع، وارد ۲. رام، سزاوار، صالح ۳. اهالی، بومی، تبعه، ساکن ≠ نااهل
-
جستوجو در متن
-
سجستانی
واژگان مترادف و متضاد
اهل سیستان، سیستانی
-
شهروند
واژگان مترادف و متضاد
اهالی، اهل، تبعه
-
تسنن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهل سنت، سنی ≠ شیعی، شیعه ۲. مذهب اهل سنت ≠ تشیع
-
مسلم
واژگان مترادف و متضاد
اهل قبله، مسلمان، حنیف ≠ کافر
-
نااهل
واژگان مترادف و متضاد
بیادب، بیقابلیت، ناباب، ناخلف ≠ اهل
-
اهالی
واژگان مترادف و متضاد
اهل، ساکنان، شهروندان، کسان، مردمان
-
حسابدان، حسابدان
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهل حساب، منطقی، قانوندان ۲. کارشناسحسابداری
-
صلاحیتدار
واژگان مترادف و متضاد
اهل، درخور، ذیصلاح، سزاوار، شایسته، لایق ≠ بیصلاحیت
-
باشنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساکن، مقیم ۲. اهل، شهروند
-
خانواده
واژگان مترادف و متضاد
اعقاب، اهل بیت، تبار، تیره، خاندان، دودمان، سلاله، طایفه، فامیل
-
خراباتنشین
واژگان مترادف و متضاد
۱. خراباتی، ساکن میخانه ۲. اهل خرابات ۳. میپرست
-
سایهپرست
واژگان مترادف و متضاد
۱. فاسق، اهل فسقوفجور ۲. زانی، زناکار ۳. رفاهزده
-
متصوفه
واژگان مترادف و متضاد
۱. صوفیان، درویشان، اهل تصوف ۲. صوفیه ۳. متصوف ≠ متشرعه