کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استخراج کردن یا شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تصرف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهچنگ آوردن، تصاحب کردن، مالک شدن ۲. اشغال کردن، تسخیر کردن، مسخر کردن، گرفتن، متصرف شدن، صاحب شدن، متملک شدن
-
متردد شدن
واژگان مترادف و متضاد
شک بردن، شک کردن، دودل شدن، تردید کردن ≠ متقین شدن، یقین کردن، مطمئن شدن
-
متمرد شدن
واژگان مترادف و متضاد
تمرد کردن، نافرمان شدن، سرکشی کردن، عصیانگر شدن، عصیان ورزیدن، یاغ شدن، گردنکشی کردن
-
تفاوت کردن
واژگان مترادف و متضاد
تغییر کردن، فرق کردن، متفاوت شدن، دگرگون شدن، عوض شدن
-
بههم زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشفته کردن، پریشان کردن، نامرتب کردن ≠ مرتب کردن ۲. مختل کردن ۳. زیرورو کردن، مخلوط کردن ۴. باطل شدن، لغو شدن ۵. خراب شدن، مختل شدن ۶. بیسامان شدن، بینظم شدن، نامنظم شدن ۷. از بین رفتن، نابود شدن
-
متمنی شدن
واژگان مترادف و متضاد
خواستار شدن، تمنا کردن، تقاضا کردن، درخواست کردن، خواهش کردن
-
متعجب شدن
واژگان مترادف و متضاد
شگفتزده شدن، حیرت کردن، متحیر شدن، تعجب کردن
-
تغیر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برافروخته شدن، تندی کردن، خشمگین شدن، خشم گرفتن، غضبناک شدن ۲. دگرگون شدن، تغییر کردن، تغییر یافتن
-
سرگرم شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مشغول شدن، مشغله یافتن، مشغولیت پیدا کردن ۲. تفریح کردن، تفنن کردن ۳. دلبسته شدن، علاقهمند شدن
-
سر برداشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سربلند کردن ۲. اعتراض کردن، معترض شدن ۳. بلند شدن، برخاستن، بیدار شدن ۴. تجاوز کردن، متجاوز شدن
-
موافقت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پذیرفتن، رضا دادن، قبول کردن ۲. همرای شدن، همفکر شدن، همراه شدن، سازگار شدن، سازش کردن
-
باز گشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمدن، بازآمدن، برگشتن، رجعت کردن، مراجعت کردن ≠ عازم شدن، عزیمت کردن ۲. عود کردن ۳. پشیمان شدن، توبه کردن ۴. منصرف شدن ≠ مصمم شدن ۵. مرتبط بودن، ارتباط داشتن
-
متحمل شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تحمل کردن، بردباری کردن، شکیبایی ورزیدن ۲. اعتنا کردن، توجه کردن، بهروی خود آوردن ۳. دستخوش شدن، دچار شدن
-
ماده کردن
واژگان مترادف و متضاد
چرک کردن، عفونت کردن، چرکین شدن، عفونی شدن
-
متقاعد شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازنشست شدن، بازنشسته شدن ≠ شاغلبودن ۲. از کار کنارهگیری کردن ۳. راضی شدن، قانع شدن، مجاب شدن ۴. پذیرفتن، قبول کردن ≠ رد کردن، نپذیرفتن