کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تلفظ کردن
واژگان مترادف و متضاد
ادا کردن، ملفوظ ساختن
-
تادیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادا، پرداخت، بازپرداخت ۲. پرداخت کردن، گزاردن، ادا کردن ≠ دریافت
-
تادیه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرداختن، پرداخت کردن ۲. ادا کردن، گزاردن
-
گزاردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادا کردن، بجایآوردن ۲. پرداختن، تادیه، ، تادیه کردن
-
تلفظ
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادا، بیان، تقریر ۲. گویش ۳. ادا کردن، سخن گفتن
-
کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اجرا کردن، انجامدادن، عمل کردن ۲. ساختن ۳. ادا کردن، بهجایآوردن، گزاردن ۴. آرمیدن، جماع کردن، مجامعت کردن
-
برگزار کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برپاداشتن، ترتیب دادن، برپا کردن، منعقد کردن ۲. انجام دادن ۳. ادا کردن، بهجا آوردن ۴. سپری کردن
-
دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادا کردن، بخشیدن، پرداختن، عطا کردن ۲. پرداخت، دهش، عطا ≠ گرفتن
-
تقلید
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادا، مقلدی، مقلدگری ۲. پیروی، دنبالهروی ۳. پیروی کردن، تبعیت کردن
-
قضا
واژگان مترادف و متضاد
۱. دادرسی، داوری ۲. امر، تقدیر، سرنوشت، قدر ۳. ادا، تادیه، ادا کردن
-
نهادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. قراردادن، گذاشتن، نصب کردن ۲. مقرر کردن، مواضعه کردن، وضع کردن، وضع ۳. قرارگذاشتن، قرادادبستن، معاهدهبستن ۴. تعیین کردن، معین کردن ۵. ادا کردن، پرداختن ≠ برداشتن
-
بهجا آوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. انجامدادن، ادا کردن ۲. باز شناختن، شناختن
-
تجوید
واژگان مترادف و متضاد
۱. نیکو گردانیدن، سرهگردانیدن ۲. نیکو ادا کردن
-
پرداختن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادا کردن، تادیه کردن، کارسازی کردن ۲. دادن، گذاردن، واگذاردن، وامگذاردن ۳. جلادادن، صیقلزدن ۴. اعتنا کردن، توجه کردن ۵. مشغولشدن ≠ دریافت کردن
-
تحلیف
واژگان مترادف و متضاد
۱. سوگند ادا کردن، سوگندخوردن، قسم خوردن، قسم یاد کردن ۲. سوگنددادن، قسم دادن