کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختلالتاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اختلال
واژگان مترادف و متضاد
۱. اخلال، اغتشاش، بینظمی، هرجومرج، ۲. آشفتگی، پریشانی، پریشی، نابسامانی
-
تاب
واژگان مترادف و متضاد
۱. توان، توانایی، رمق، طاقت، قدرت، قوت، نا، وسع، یارا ۲. پیچ، جعد، چین، خمش، شکن، طره، کرس ۳. پرتو، تابش، روشنی، فروغ، نور ۴. حرارت، سوزش، گرمی، هرم ۵. آرام، صبر، قرار ۶. پایداری، تحمل، شکیبایی، شکیب ۷. دوام، مقاومت ۸. چین، شکن
-
تاب آوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برخودهموار کردن، بردباری کردن، تحمل کردن، طاقتآوردن، یارستن ≠ برنتافتن ۲. پایداری کردن، مقاومت کردن ۳. شکیبا بودن، صبر کردن
-
تاب خوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. درپیچ وتاب شدن ۲. تاب بازی کردن ۳. دور زدن ۴. بهنوسان درآمدن، نوسان داشتن، مرتعض شدن
-
تاب دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تابیدن، تافتن، پیچاندن ۲. سرخ کردن، بریان کردن، تفت دادن، سرخ کردن ۳. بافتن ۴. گرداندن
-
تاب داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بردبار بودن، تحمل داشتن، طاقت داشتن ≠ بیتاب شدن ۲. قوس داشتن، انحنا داشتن ۳. انحراف داشتن ۴. احول بودن، دوبین بودن، لوچ بودن