کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آواره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آواره
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسمانجل، آلاخونوالاخون، بیخانمان، خانهبدوش، دربدر، سرگردان، ویلان ۲. پراکنده، پریشان، متفرق ۳. تبعید ۴. بیسامان، سرگردان، سرگشته
-
جستوجو در متن
-
سلندر
واژگان مترادف و متضاد
ویلان، سرگردان، آواره، دربهدر
-
دربدر
واژگان مترادف و متضاد
آلاخونوالاخون، آواره، بیخانمان، خانهبدوش، سرگردان
-
آلاخونوالاخون
واژگان مترادف و متضاد
آواره، بیخانمان، بیسروسامان، خانهبدوش، دربدر
-
آسمانجل
واژگان مترادف و متضاد
آواره، بیچاره، بیخانمان، بیمکنت، خانهبدوش
-
بیخانمان
واژگان مترادف و متضاد
آسمانجل، آواره، بیسامان، خاکسترنشین، خانهبهدوش، دربدر ≠ سروساماندار
-
ویلان
واژگان مترادف و متضاد
آواره، بیتربیت، سرگردان، گمراه، گمگشته، متحیر، ول، ولنگار، هرزه
-
خاکسترنشین
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیخانمان، آواره ۲. پاکباخته ۳. خاکنشین ۴. بدبخت، بیچاره، بینوا
-
سرگردان شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آواره شدن، دربهدر گشتن، بیخانمان شدن، ویلانشدن ۲. بلاتکلیف شدن، معطل شدن ۳. سرگشته شدن، سردرگم شدن، حیران شدن ۴. آسیمهسر شدن
-
سرگردان کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آواره کردن، دربهدر کردن، بیخانمان کردن، ویلان کردن ۲. بلاتکلیف کردن، معطل کردن ۳. سرگشته کردن، حیران کردن ۴. آشفته کردن، پریشان کردن ۵. آسیمهسر کردن
-
مسکن گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
سکونت گزیدن، اقامت کردن، مقیم شدن، ساکنشدن، مسکن کردن، اقامت گزیدن ≠ آواره شدن، دربهدر گشتن
-
تونی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تونتاب، کارگرگلخن، گلخنتاب ۲. دزد، راهزن، عیار ۳. آواره، خانهبهدوش، دربهدر
-
خانهبهدوش
واژگان مترادف و متضاد
۱. آواره، بیخانمان، بیخانه، خانهبردوش، دربدر، ویلان ≠ سروساماندار، کاخنشین ۲. مستاجر ≠ موجر، خانهدار ۳. مسافر، سیاح ۴. کولی، لولی
-
سرگردان
واژگان مترادف و متضاد
۱. آواره، دربهدر، ولو، ویلان، بیخانمان ۲. حیران، سرگشته، گیج، متحیر، مضطرب، واله ۳. بلاتکلیف ۴. سلندر