کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرمیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آرمیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مقاربت ۲. آرامیدن، آسودن، خفتن، غنودن
-
جستوجو در متن
-
غنودن
واژگان مترادف و متضاد
آرمیدن، آسودن، خفتن، خوابیدن
-
مقاربت کردن
واژگان مترادف و متضاد
آمیزش کردن، جماع کردن، نزدیکی کردن، آرمیدن
-
ساکت شدن
واژگان مترادف و متضاد
آرام شدن، آرمیدن، آسودن، خاموش شدن، خموشی گزیدن، آرام گرفتن
-
مقاربت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرمش، آمیزش، جماع، نزدیکی ۲. آرمیدن، جماع کردن
-
استراحت
واژگان مترادف و متضاد
آرامش، آرمیدن، آسایش، آسودن، تمدداعصاب، خوشی، راحت، فراغ، فراغت
-
آسودن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسایشکردن، استراحتکردن ۲. آرمیدن، خفتن، خوابیدن ۳. آرامشدن، تسکینیافتن
-
خفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خسبیدن، خواب رفتن، خوابیدن ۲. آرمیدن، غنودن ۳. هجوع ≠ بیداری، بیدار شدن
-
کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اجرا کردن، انجامدادن، عمل کردن ۲. ساختن ۳. ادا کردن، بهجایآوردن، گزاردن ۴. آرمیدن، جماع کردن، مجامعت کردن
-
سکون
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایستایی، توقف، ثبات، خموشی، رکود، فترت، وقفه ≠ تحرک ۲. آرام، آرامش، آسایش، قرار ۳. آرمیدن، قراریافتن
-
مباشرت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرمش، جماع، همخوابگی، مباضعت، مجامعت، نزدیکی ۲. جماع کردن، آرمیدن ۳. کارگزاری، تصدی، سرپرستی، نظارت ۴. نظارت کردن ۵. اقدام کردن، پرداختن
-
متصرف شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهچنگ آوردن، به دستآوردن، بهتصرفخود درآوردن ۲. متملک شدن، تصاحب کردن ۳. در اختیار خود درآوردن، در اختیار گرفتن ۴. آرمیدن، همبستر شدن، جماع کردن
-
خوابیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خسبیدن، خفتن، غنودن به خواب فرو رفتن، لالا کردن، لالائی کردن، ≠ بیدار شدن ۲. دراز کشیدن ۳. تعطیلشدن، راکد شدن، متوقف گشتن(کار، فعالیت) ۴. کاهش یافتن، فرونشستن ۵. آرمیدن ۶. همبسترشدن، همخوابی کردن، ۷. بستری شدن ۸. انبارشدن، ذخیره ش