کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ods پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیس
فرهنگ فارسی معین
(ص .) مرطوب ، تر.
-
واژههای مشابه
-
خیس کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ)(مص م .) 1 - مرطوب کردن . 2 - کنایه از: شاشیدن از شدت ترس .
-
جستوجو در متن
-
تر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] 1 - (ص .) تازه ، جدید. 2 - آبدار، خیس .
-
آغار
فرهنگ فارسی معین
1 - ( اِ.) نم و رطوبت . 2 - (ص .) نم کشیده ، خیس شده .
-
آغشتن
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غِ تَ) 1 - (مص م .) خیس کردن ، نم کردن . 2 - آلودن . 3 - (مص ل .) خیسیدن ، نم کشیدن .
-
چلپ چلپ
فرهنگ فارسی معین
(چِ لِ یا چَ لَ. چِ لِ یا چَ لَ) (اِصت .) 1 - آواز از راه رفتن در آب . 2 - صدایی که از شلوار و جامة خیس هنگام راه رفتن برخیزد.
-
شله بریان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بِ) (اِمر.) نوعی غذا. طرز تهیة آن چنین است : گوشت را با نخود خیس کرده و پوست گرفته مانند آبگوشت بار کنند. پس از طبخ استخوان های آن را کشیده ، مقداری مساوی گوشت و برنج علاوه کرده مانند دمپخت می پزند. آب آن که تمام شد، پیاز داغ روی آن داده زیره م...