کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
hi پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اه
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (صت .) برای اظهار نفرت و کراهت به کار آرند.
-
واژههای مشابه
-
آه
فرهنگ فارسی معین
(صت .) کلمه ای است که برای نشان دادن درد، رنج ، اسف و اندوه به کار می برند. آوه ، آوخ ،آخ و وای نیز گویند. ؛ ~ در بساط نداشتن کنایه از: از هر گونه امکان مالی محروم بودن .
-
واژههای همآوا
-
آه
فرهنگ فارسی معین
(صت .) کلمه ای است که برای نشان دادن درد، رنج ، اسف و اندوه به کار می برند. آوه ، آوخ ،آخ و وای نیز گویند. ؛ ~ در بساط نداشتن کنایه از: از هر گونه امکان مالی محروم بودن .
-
جستوجو در متن
-
ناک
فرهنگ فارسی معین
(ص .) (عا.) لات بی چیز، آن که آه در بساط ندارد.
-
دردا
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِصت .) کلمة دال بر افسوس : دریغا؛ آه !
-
آواخ
فرهنگ فارسی معین
(شب جم .) =آوخ : 1 - کلمة افسوس ، آه و آی . 2 - دریغا.
-
بادسرد
فرهنگ فارسی معین
(دِ سَ) (اِمر.) 1 - آه . 2 - آسیب ، گزند.
-
زنجموره
فرهنگ فارسی معین
(زَ جِ یا جَ رِ)(اِ.) آه و ناله ، گریه و زاری .
-
زفرات
فرهنگ فارسی معین
(زَ فَ) [ ع . ] (اِ.) جِ زَفرَة ؛ آه های بلند و آتشین .
-
صعداء
فرهنگ فارسی معین
(صُ عَ) [ ع . ] (اِ.) آه سرد، نفس بلند.
-
فغان
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (اِ.) = افغان : 1 - آه ، ناله . 2 - بانگ ، فریاد.
-
عدول
فرهنگ فارسی معین
(عُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بازگشتن ، برگشتن از ر اه . 2 - (اِمص .) بازگشت .