کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
civ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زهر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) شکوفة درخت و گیاه . ج . ازهار، زهور.
-
زهر
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) مادة سمی . ؛ ~ هلاهل زهر جانوری افسانه ای که گفته شده بسیار کشنده است . ؛ ~ چشم گرفتن بسیار ترساندن . ؛ ~ مار کردن کنایه از: خوردن (در مقام دشنام و تحقیر). ؛ ~ ماری کنایه از: مشروب الکلی .
-
واژههای همآوا
-
ظهر
فرهنگ فارسی معین
(ظُ) [ ع . ] (اِ.) میانة روز، نیمروز.
-
ظهر
فرهنگ فارسی معین
(ظَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) پشت . 2 - (مص م .) یاری کردن .
-
جستوجو در متن
-
رز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) زهر هلاهل .
-
زهره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . زهرة ] (اِ.) واحد زهر؛ یک شکوفه .
-
مسموم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) زهرخورده ، آلوده به زهر، سمّی .
-
آب
فرهنگ فارسی معین
رز (بِ رَ)(اِمر.) 1 - شراب ، می . 2 - آب زهر.
-
ازهار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ زهر و زهرة ؛ شکوفه ها، گل ها.
-
حمه
فرهنگ فارسی معین
(حُ مَ یا مِ) [ ع . حمة ] (اِ.) زهر، سم . نیش کژدم .
-
سم
فرهنگ فارسی معین
(سَ مّ) [ ع . ] (اِ.) زهر، مادة کشنده . ج . سموم .
-
شرنگ
فرهنگ فارسی معین
(شَ رَ) (اِ.) 1 - سمُ، زهر. 2 - هر چیز تلخ . 3 - حنظل .
-
هامه
فرهنگ فارسی معین
(مَّ) [ ع . هامة ] (اِ.) هر جانوری که دارای زهر کشنده باشد. ج . هوام .