کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
als پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شمس
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِ.) آفتاب ، خورشید.
-
جستوجو در متن
-
شموس
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ ع . ] (اِ.) جِ شمس ؛ خورشیدها.
-
آفتاب
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) 1 - خورشید، شمس ، مهر. 2 - نور خورشید، شعاع شمس . ؛ ~از سر دیوار گذشتن 1 - نزدیک شدن غروب . 2 - (کن .) پایان عمر. ؛ ~به گل اندودن (کن .) سعی بیهوده برای پنهان کردن امری آشکار. ؛ ~ ِ لبِ بام ~کن .) هنگام پیری و مرگ .
-
اتصالات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ اتصال . 1 - پیوستن ها، پیوستگی ها. 2 - مقارنه یا اقتران و مقابله یا استقبال نیرین یا کوکبی با شمس . 3 - کاینات جو.
-
لسان الغیب
فرهنگ فارسی معین
(لِ نُ لْ غَ) [ ع . ] (ص مر. اِمر.) 1 - آن که اسرار نهانی و پنهان گوید. 2 - لقب خواجه شمس الدین محمد حافظ غزل سرای نامی ایران .