کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یی دفعه ، یک دفعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آسه یی
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) (اِمر.) دومین مهرة گردن انسان که بعد از مهرة اطلس قرار دارد.
-
جستوجو در متن
-
یکبار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ق .) 1 - یک دفعه ، مقابل دو بار. 2 - بی خبر، غفلتاً.
-
یکره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ) 1 - (ق .) یک بار، یک دفعه . 2 - (ص .) بی ریا، صادق .
-
مرت
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَّ) [ ع . مرة ] (اِ.) یک بار، یک دفعه . ج . مرات ، مرار.
-
بسامد
فرهنگ فارسی معین
(بَ مَ) (مص مر.) 1 - شمارش دفعه های چیزی در مدت معین یا دفعه های کاربرد واژه ای خاص در یک نوشته . 2 - فراوانی ، وفور (ریاضی ). 3 - فرکانس (فیزیک ).
-
ندب ندب
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ نَ دَ) [ ع . ] (ق مر.) مرحله مرحله ، دفعه دفعه .
-
یکباره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (ق .) 1 - یک دفعه ، یکبار. 2 - ناگهان . 3 - به کلی ، تمامی ، همه .
-
مره
فرهنگ فارسی معین
(مَ رِّ) [ ع . مرة ] 1 - (مص م .) یک بار کاری را انجام دادن . 2 - (اِ.) یک دفعه ، یک مرتبه .
-
کش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) دفعه ، مرتبه ، بار.
-
اشواط
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ شَوْط ؛ دفعه ، بار.
-
باره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) 1 - دفعه ، مرتبه . 2 - تحفه ، ارمغان .
-
پستا
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - اندوخته ، ذخیره . 2 - نوبت ، دفعه .
-
تاره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . تارة ] (اِ.) دفعه ، مرتبه ، مره . ج . تارات .
-
دفعه
فرهنگ فارسی معین
(دَ عِ) [ ع . دفعة ] (ق .) بار، نوبت ، مرحله .