کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ییلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ییلاق
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ تر. ] (اِ.) 1 - کوهپایه ، جای سردسیر. 2 - اقامتگاه تابستانی ، جای خوش آب و هوا.
-
جستوجو در متن
-
ایلاق
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ تر. ] (اِ.) ییلاق .
-
سردسیر
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) ییلاق ، جای سرد.
-
چادرنشین
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (ص مر.) صحرانشین ، طوایفی که در یک جا ساکن نبوده ، ییلاق و قشلاق می کنند.
-
اسپیره
فرهنگ فارسی معین
(اِ رَ یا رِ) ( اِ.) نام دو گونه درختچه از تیرة گل سرخیان که مخصوص مرز فوقانی جنگل های شمال ایران می باشند و در جنگل های ارسباران و ییلاق های نور در 2800 متر ارتفاع دیده می شوند و در همدان و قم و تفرش و دماوند نیز دیده شده اند.