کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکی به دو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یکی به دو
فرهنگ فارسی معین
( ~. بِ دُ) (اِمر.) (عا.) ستیزه ، بگو مگو.
-
واژههای مشابه
-
یکی یکی
فرهنگ فارسی معین
(یِ. یِ) (ق مر.) 1 - یکی پس از دیگری . 2 - فرداًفرد، هر یک جداجدا.
-
کاسه یکی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . یِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) هم - خوراک ، هم غذا.
-
سر یکی کردن
فرهنگ فارسی معین
(سَ. یِ. کَ دَ)(مص ل .) (عا.) متحد شدن .
-
جستوجو در متن
-
دو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمص .) راه رفتن به سرعت ، دویدن .
-
آلاکلنگ
فرهنگ فارسی معین
(کُ لَ) (اِمر.) دو چوب بر هم نهادة متقاطع که دو کس بر دو سر چوب بالایی نشینند و به نوبت به زیر و بالا شوند.
-
برخورد
فرهنگ فارسی معین
(بَ خُ) (مص مر. اِمص .) 1 - به هم رسانیدن دو چیز، تصادم . 2 - به هم رسیدن دو کس ، تصادف ، ملاقات .
-
چسبانیدن
فرهنگ فارسی معین
(چَ دَ) (مص م .) = چسباند: متصل کردن دو چیز به هم ، پیوستن دو چیز به یکدیگر.
-
متوازی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - برابر یکدیگر. 2 - دو خط برابر با هم که هرچه امتداد داده شوند به هم نرسند، موازی . ؛ ~الاضلاع چهار ضلعی ای که اضلاع آن دو به دو با هم موازیند. ؛ ~السطوح فضایی که دارای شش وجه است و هر دو وجه رو به رو متساوی و موازیند.
-
هم زلف
فرهنگ فارسی معین
( ~. زُ) (ص .) باجناغ ، دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند.
-
تنوین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) دو زَبَر یا دو زیر یا دو پیش که به آخر کلمات عربی در حالت نصبی ، جری و رفعی افزوده می شود.
-
تنگه
فرهنگ فارسی معین
(تَ گِ) (اِمر.) شاخه ای از دریا واقع بین دو خشکی که دو دریا را به هم می پیوندد.
-
لوزی
فرهنگ فارسی معین
(لُ) (اِ.) چهار ضلعی که چهار ضلعش برابر است و زاویه های مقابل آن دو به دو مساوی باشند.