کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یه سر و دو گوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گوش پاک کن
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِمر.) میله ای کوچک و باریک که بر سر آن پنبه پیچیده اند و برای پاک کردن گوش به کار می رود.
-
گوشواره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِمر.) = گوشوار: 1 - زینتی که زنان در گوش آویزند. 2 - آن است که بر دو جانب در ورودی های ساختمان دو ستون بنا کرده و نیم آجر عقب تر سازند.
-
فالگوش ایستادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - در شب چهارشنبه سوری سر چهارراه ایستادن و به حرف های عابران گوش دادن و با تعبیر آن حوادث آینده را پیش گویی کردن . 2 - دزدیده گوش دادن به گفت و گوهای دیگران .
-
آدم دو قازی
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ دُ) (اِمر.) آدم بی سر و پا و بی ارزش .
-
آلاکلنگ
فرهنگ فارسی معین
(کُ لَ) (اِمر.) دو چوب بر هم نهادة متقاطع که دو کس بر دو سر چوب بالایی نشینند و به نوبت به زیر و بالا شوند.
-
بیلیارد
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.)= بلیارد: نوعی بازی روی میزهای مخصوص پوشانده از ماهوت با چهار سوراخ در چهار گوش و دو سوراخ در حدوسط طولی دو طرف و تعدادی گوی در روی میز و چوب هایی در دست بازیکنان که می باید با دقت و مهارت توسط چوب گوی ها را در سوراخ اندازند.
-
جغد
فرهنگ فارسی معین
(جُ) (اِ.) پرنده ای است با صورتی پهن ، منقاری خمیده و چشم هایی درشت و پاهای بزرگ ، در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه گوش گربه قرار دارد، در ویرانه ها زندگی می کند و به نحوست معروف است ، بوم و بوف هم گویند.
-
تابوغ
فرهنگ فارسی معین
[ تر. مغ . ] (اِ.) سلام خاص که مغولان سلاطین و خوانین را می دادند، بدین طریق که با سر برهنه یک گوش را به دست گرفته کرنش می کردند.
-
روسری
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) پارچه ای معمولاً سه گوش یا چهارگوش (به صورت سه تا شده ) که زنان سر و گردن خود را با آن می پوشانند.
-
پری
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ق .) مخفف پریر، بر سر واژه های شب و روز می آید و معنای دو شب پیش یا دو روز پیش را می دهد.
-
اشهاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ) (مص م .) 1 - گواه گرفتن . گواه گردانیدن ، گواه آوردن . 2 - در فقه حضور دو گواه عادل در طلاق و گوش دادن آنان به صیغة طلاق .
-
خرگوش
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) پستانداری علفخوار جزو راستة جوندگان با گوش های دراز و دو دست های کوتاه تر از پاها که بسیار تند می دود.
-
چادرچاقچوری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - دارای هر دو پوشش چادر و چاقچور. 2 - (کن ) پی گیر در پوشاندن سر و روی .
-
چارقد
فرهنگ فارسی معین
(قَ) (اِمر.) روسری ؛ پارچه ای نازک و چهارگوش که خانم ها دو تا کرده و با آن موهای سر را می پوشانند.
-
نشکنج
فرهنگ فارسی معین
(نِ کُ) (اِ.) نیشگون ، گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن با دو سر انگشت .