کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یاور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) درجة نظامی که سابقاً در ارتش معمول بود و به جای آن سرگرد برگزیده شد.
-
یاور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص .) یاری دهنده ، پشتیبان .
-
جستوجو در متن
-
ماژور
فرهنگ فارسی معین
(ژُ) [ فر. ] (اِ.) سرگرد، یاور.
-
مساعد
فرهنگ فارسی معین
(مُ عِ) [ ع . ] (اِفا.) موافق ، یاور.
-
عضد
فرهنگ فارسی معین
(عَ ضُ) [ ع . ] 1 - (اِ.) بازو. 2 - کنایه از: یار و یاور.
-
پشتی
فرهنگ فارسی معین
(پُ) 1 - (اِ.) هر چیزی که پشت سر گذاشته و به آن تکیه بدهند. 2 - (ص .) کمک ، یاور. 3 - (مص م .) یاری کردن ، کمک کردن .
-
نجده
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ یا دِ) 1 - (اِ.) سرود. 2 - (ص .) شجاع . 3 - یار، یاور. 4 - (اِمص .) یاری ، یاوری .
-
عون
فرهنگ فارسی معین
(عُ) [ ع . ] 1 - (مص م .) یاری کردن ، کمک کردن . 2 - (اِمص .) یاری ، مساعدت . 3 - (ص .) یاور، پشتیبان ؛ ج . اعوان .
-
مستصحب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ حِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) یار گیرنده ، همدم خواهنده . 2 - (ص .) یار، یاور. 3 - همراه دارنده .
-
عضاده
فرهنگ فارسی معین
(عِ دَ یا دِ) [ ع . عضاده ] (اِ.) 1 - جانب هر چیز. 2 - ناحیه . 3 - هر یک از دو چوب که در دو جانب در نصب کنند. 4 - معاون ، یاور. 5 - قطعه ای است مستطیلی که بر پشت اسطرلاب الصاق شده و آن را به جهت احکام به گردش درآورند. 5 - خط کشی است از چوب یا فنر که ...