کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یافته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یافته
فرهنگ فارسی معین
(تِ) (اِمف .) 1 - پیدا کرده . 2 - شناخته . 3 - به دست آورده .
-
جستوجو در متن
-
خنیده
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمف .) معروف ، شهرت یافته .
-
سرآزاد
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) نجات یافته .
-
ملتئم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ئِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - التیام یافته ، به شده ، بهبود یافته . 2 - به هم پیوسته .
-
آموده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) آراسته ، مزین ، زینت یافته .
-
بالیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) نمو کرده ، رشد یافته .
-
پرهیخته
فرهنگ فارسی معین
(پَ تِ) (ص مف .) تربیت شده ، پرورش یافته .
-
پرورانیده
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ دِ) (ص مف .) پرورده ، پرورش یافته .
-
دست آموز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مف .) تربیت یافته ، اهلی ، انس گرفته .
-
رهیده
فرهنگ فارسی معین
(رَ دِ) (ص مف .) نجات یافته .
-
مهتدی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) راه راست یافته .
-
مهزوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) شکست خورده ، هزیمت یافته .
-
نمک پرورده
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ وَ دِ) (ص مف .) کسی که با خرج دیگری پرورش یافته باشد.
-
هم شهری
فرهنگ فارسی معین
( ~. شَ) (ص .) دو یا چند تن که در یک شهر تولد یافته یا زندگی کنند.