کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاری دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یاری دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - کمک کردن . 2 - توانایی دادن .
-
واژههای مشابه
-
یاری خواستن
فرهنگ فارسی معین
(خا تَ) (مص ل .) 1 - کمک طلبیدن ، استعانت . 2 - توانایی خواستن .
-
یاری کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) 1 - کمک کردن . 2 - نیرو بخشیدن .
-
یاری گر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص فا.) 1 - کمک کار. 2 - نیرو دهنده .
-
جستوجو در متن
-
بازو دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (مص م .) یاری کردن ، معاونت نمودن ، 2 - (مص ل .) لم دادن .
-
زایاندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) یاری دادن به زائو به هنگام زادن .
-
انتصار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) یاری دادن . 2 - (مص ل .) یاری یافتن . 3 - پیروزی یافتن .
-
فریاد رسیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رِ دَ) (مص م .) 1 - مدد کردن ، یاری رساندن . 2 - داد دادن .
-
پهلو دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) 1 - به کسی سود رساندن ، یاری کردن . 2 - نزدیکی کردن . 3 - کناره گرفتن .
-
فیزیوتراپی
فرهنگ فارسی معین
(یُ تِ) [ فر. ] (اِ.) عمل درمان بیماری ، ضعف یا نقص های بدنی با انجام دادن حرکت های اصولی مفاصل و اندام ها به کمک اسباب های ویژه با یاری درمانگر، فیزیک درمانی . (فره ).