کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاد دادن (به) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زشت یاد
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) گفتار بد دربارة کسی ، غیبت .
-
یاد گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گ ِ ر ِ تَ) (مص م .) 1 - آموختن ، 2 - حفظ کردن ، از بر کردن .
-
جستوجو در متن
-
به جا آوردن
فرهنگ فارسی معین
(بِ. وَ دَ) (مص م .) 1 - شناختن ، به یاد آوردن . 2 - انجام دادن .
-
تحفیظ
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) یاد دادن کتاب و جز آن به کسی .
-
سال دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) به یاد مرده یک سال پس از مرگ او اطعام کردن .
-
تذکیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) یاد کردن ، به یاد آوردن ، پند دادن . 2 - (اِمص .) یادآوری پند - دهی . ج . تذکیرات .
-
تجدید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نو کردن ، از سر گرفتن . 2 - (اِمص .) نوسازی ، از سرگیری . ؛~ خاطره به یاد آوردن آن . ؛~ فراش دوباره زن گرفتن . ؛~ نظر بررسی مجدد. ؛~ ِ قوا سر و سامان دادن تجهیزات و افراد.