کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یادداشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یادداشت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - آن چه در یاد می ماند. 2 - هر علامت و نشانی که برای یادآوری قرار می دهند. 3 - دفترچه یا کاغذی که مطلبی را در آن می نویسند تا فراموش نشود. 4 - نامة کوتاه .
-
جستوجو در متن
-
تعلیق زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) ثبت کردن ، یادداشت کردن .
-
ثبت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) مطلبی را در دفتری یادداشت کردن .
-
ضبط و ربط
فرهنگ فارسی معین
(ضَ طُ رَ) (حامص .) 1 - جمع و جور کردن . 2 - اداره و سرپرستی جایی یا کاری . 3 - یادداشت کردن .
-
نت
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ فر. ] (اِ.) = نوت : 1 - یادداشت . 2 - الفبای مخصوص موسیقی : دو، ر، می ، فا، سل ، لا، سی . 3 - (عا.) اسکناس .
-
برگه
فرهنگ فارسی معین
(بَ گِ) ( اِ.) مجازاً قطعه کاغذ یا مقوا برای نوشتن یادداشت . 2 - مدرک . 3 - میوة گوشتالوی هسته دار که هستة آن را بیرون آورده آن را خشک کنند. 4 - فرم (فره ).