کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یادبود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یادبود
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - یادگار، یادگاری . 2 - مراسمی که به یاد کسی برگزار شود. ؛ مجلس ~مجلسی که از برای یادبود و تذکر مرده برپا دارند.
-
جستوجو در متن
-
یادمان
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - آن چه برای یادبود کسی یا روی دادی ساخته می شود. 2 - مراسمی که برای یادبود کسی یا چیزی برپا می شود.
-
یادگاری
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - آن چه به عنوان یادگار و یادبود باشد. 2 - (عا.) هر چیز که به عنوان یادبود و هدیه به کسی دهند. 3 - آن چه بر در و دیوارها نویسند یا بر تنة درختان کنده کاری کنند. ؛ ~ نوشتن نوشتن خط وجمله یا شعری بر در و دیوار بناها یا در دفتر کسی .
-
فصح
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ معر. ] (اِ.) معرب فسح عبری . 1 - در نزد یهودان ، جشن یادبود خروج بنی اسراییل از مصر. 2 - در نزد مسیحیان ، جشن یادبود صعود عیسی (ع ).
-
خاطره
فرهنگ فارسی معین
(طِ رِ) [ ع . ] (اِ.) ضمیر، اندیشه و خیال ، یادبود، یادگار، آن چه بر کسی گذشته و اثرش در ذهن مانده .
-
یادگار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - یادبود، آنچه که از کسی به جا ماند و خاطرة او را زنده نگه دارد. 2 - آنچه که به دوستی دهند تا در یاد دوست بمانند، یادگاری .
-
اثر
فرهنگ فارسی معین
(اَ ثَ) [ ع . ] ( اِ.)1 - نشان و علامت باقی - مانده از هر چیز. 2 - جای پا، نشان قدم . 3 - حدیث ، روایت . 4 - داغ . 5 - تأثیر. 6 - تألیف ، تصنیف . 7 - یادبود.